الگو
licenseمعنی کلمه الگو
معنی واژه الگو
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | انموذج، سرمشق، طرح، مثل، مدل، نقشه، نمونه | ||
انگلیسی | pattern, template, type, schema, sample, mold, standard, strickle, mould | ||
عربی | نمط، نموذج، أسلوب، عينة، رسم، قدوة، مثال، قالب سبك، نحت، اقتدى، صمم، قولب، زين، حاكى | ||
ترکی | model | ||
فرانسوی | modèle | ||
آلمانی | muster | ||
اسپانیایی | patrón | ||
ایتالیایی | modello | ||
مرتبط | نقش، انگاره، قالب، نوع، گونه، قسم، حروف چاپ، رقم، شکل، صفت، نونه، واحد نمونه، ازمون، کپک، کپک قارچی، کالبد، کپرک، استاندارد، معیار، شعار، نمونه قبول شده، وسیله کوبیدن غلات، وسیله تیز کردن داس | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) واژه "الگو" در زبان فارسی به معنای الگو و نمونۀ یک چیز یا طرحی است که برای الهام بخشی یا راهنمایی در تولید نمونههای مشابه به کار میرود. در نگارش و استفاده از این کلمه، رعایت چند نکته قواعدی و نگارشی ضروری است:
با رعایت این نکات، میتوان به درستی و به صورت موثر از کلمه "الگو" در نوشتار فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | الگو | ||
معادل ابجد | 57 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | 'olgu | ||
معادل انگلیسی | template | ||
مرتبط با | رایانه و فنّاوری اطلاعات | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [ترکی] | ||
مختصات | ( اُ ) (اِ.) | ||
آواشناسی | 'olgu | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی الگو | ||
پخش صوت |
مجموعه ای از داده ها که برای ایجاد سندهای جدید یا مقایسۀ مجموعهداده های مختلف به کار می رود واژه "الگو" در زبان فارسی به معنای الگو و نمونۀ یک چیز یا طرحی است که برای الهام بخشی یا راهنمایی در تولید نمونههای مشابه به کار میرود. در نگارش و استفاده از این کلمه، رعایت چند نکته قواعدی و نگارشی ضروری است: نوشتار صحیح: همیشه کلمه "الگو" را به صورت صحیح و با املای درست استفاده کنید. اشتباهات نوشتاری میتواند معنی کلمه را تغییر دهد یا باعث سردرگمی شود. استفاده در جملات: کلمه "الگو" معمولاً به عنوان اسم به کار میرود. به عنوان مثال: قید و صفت: هنگام استفاده از "الگو"، میتوان از قیدها و صفتها برای توصیف آن استفاده کرد. به عنوان مثال: جمع و مفرد: "الگو" به طور کلی در فارسی به عنوان یک اسم غیر قابل شمارش به کار میرود. اگر بخواهید به جمع اشاره کنید، از "الگوها" استفاده کنید. مثلاً: با رعایت این نکات، میتوان به درستی و به صورت موثر از کلمه "الگو" در نوشتار فارسی استفاده کرد.
انموذج، سرمشق، طرح، مثل، مدل، نقشه، نمونه
pattern, template, type, schema, sample, mold, standard, strickle, mould
نمط، نموذج، أسلوب، عينة، رسم، قدوة، مثال، قالب سبك، نحت، اقتدى، صمم، قولب، زين، حاكى
model
modèle
muster
patrón
modello
نقش، انگاره، قالب، نوع، گونه، قسم، حروف چاپ، رقم، شکل، صفت، نونه، واحد نمونه، ازمون، کپک، کپک قارچی، کالبد، کپرک، استاندارد، معیار، شعار، نمونه قبول شده، وسیله کوبیدن غلات، وسیله تیز کردن داس