کارآزمایی میدانی
licenseمعنی کلمه کارآزمایی میدانی
معنی واژه کارآزمایی میدانی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | you field trial | ||
عربی | أنت ميداني التجربة | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "کارآزمایی میدانی" به معنای آزمایش یا مطالعه ای است که در شرایط واقعی و در محیط طبیعی انجام میگیرد. در نوشتن و به کار بردن این عبارت در متون فارسی، رعایت چند نکته نگارشی و گرامری میتواند به وضوح و دقت ان نوشته کمک کند. در زیر به برخی از این نکات اشاره میشود:
با رعایت این نکات، میتوان به نگارش صحیح و موثری در ارتباط با "کارآزمایی میدانی" دست یافت. | ||
واژه | کارآزمایی میدانی | ||
معادل ابجد | 405 | ||
تعداد حروف | 15 | ||
معادل انگلیسی | field trial | ||
مرتبط با | علوم سلامت | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی کارآزمایی میدانی | ||
پخش صوت |
نوعی کارآزمایی بالینی برای واکسنها و داروها و برنامههای پیشگیری و جز آن که به جای اجرا در آزمایشگاه یا سازمانهای ارائهدهندۀ خدمات سلامت، در سطح اجتماع صورت میگیرد کلمه "کارآزمایی میدانی" به معنای آزمایش یا مطالعه ای است که در شرایط واقعی و در محیط طبیعی انجام میگیرد. در نوشتن و به کار بردن این عبارت در متون فارسی، رعایت چند نکته نگارشی و گرامری میتواند به وضوح و دقت ان نوشته کمک کند. در زیر به برخی از این نکات اشاره میشود: فاصله گذاری: در نوشتار فارسی، کلمات ترکیبی مانند "کارآزمایی میدانی" باید با فاصله نوشته شوند. یعنی "کارآزمایی" و "میدانی" هرکدام به صورت مستقل و جداگانه آمده و بین آنها یک فاصله وجود داشته باشد. نحوه نوشتن: کلمه "کارآزمایی" به معنی آزمایش و تجربه است و باید به صورت صحیح نوشته شود. دقت کنید که "آ" به صورت یک حرف نسبت به "کار" و "آزمایی" جفت شده است. معنا و مفهوم: در کاربرد این عبارت، دقت کنید که در متن شما توضیحی از زمینه یا موضوع کارآزمایی میدانی ارائه دهید تا مفهوم آن برای خواننده روشن تر باشد. استفاده از واژههای مرتبط: اگر در متن شما از واژههایی مرتبط با کارآزمایی میدانی استفاده میکنید، بهتر است آنها را معرفی و توضیح دهید. برای مثال، میتوانید به روشهای تحقیق یا اهداف کارآزمایی اشاره کنید. با رعایت این نکات، میتوان به نگارش صحیح و موثری در ارتباط با "کارآزمایی میدانی" دست یافت.
you field trial
أنت ميداني التجربة