کاسه
licenseمعنی کلمه کاسه
معنی واژه کاسه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | پياله، تاس، جام، راك، ساغر، ظرف، قدح، كاس | ||
انگلیسی | bowl, socket, drinking cup, chalice, mazer | ||
عربی | زبدية، سلطانية، تجويف، كرة، مزهرية، طاس الخمر، كرة البولنغ، لعبة البولنغ، دحرج الكرة، لعب البولنغ، ضرب بشئ، نزل بخفة، صَحن | ||
ترکی | tas | ||
فرانسوی | bol | ||
آلمانی | schüssel | ||
اسپانیایی | bol | ||
ایتالیایی | ciotola | ||
مرتبط | پیاله، طاس، کاسه رهنما، پریز، حفره، حدقه، بوشن، جا، ابخوری، جام باده، در عشاء ربانی، فنجان، جام مشروب خوری چوبی بزرگ | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "کاسه" در زبان فارسی به معنای ظرفی کم عمق است که برای نگهداری و سرو غذا یا مایعات استفاده میشود. در نوشتار و گویش فارسی، قوانین و نکاتی برای استفاده صحیح از این کلمه وجود دارد:
با رعایت این نکات، میتوان به درستی از کلمه "کاسه" در نوشتهها و مکالمات خود استفاده کرد. | ||
واژه | کاسه | ||
معادل ابجد | 86 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | [kāse] | ||
معادل انگلیسی | calyx | ||
مرتبط با | زیست شناسی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [مٲخوذ از عربی: کٲسَة] | ||
مختصات | (س ) [ ازع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | kAse | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی کاسه | ||
پخش صوت |
مجموعۀ کاسبرگهای یک گل * مصوب فرهنگستان اول کلمه "کاسه" در زبان فارسی به معنای ظرفی کم عمق است که برای نگهداری و سرو غذا یا مایعات استفاده میشود. در نوشتار و گویش فارسی، قوانین و نکاتی برای استفاده صحیح از این کلمه وجود دارد: حروف بزرگ و کوچک: در زبان فارسی، فقط در ابتدای جملات و نامهای خاص از حروف بزرگ استفاده میشود، بنابراین "کاسه" باید با حرف کوچک شروع شود مگر اینکه در ابتدای جمله باشد. جنس و تعداد: "کاسه" یک اسم مؤنث است. اگر بخواهید به جمع این کلمه اشاره کنید، به صورت "کاسهها" نوشته میشود. تصریف: مانند سایر اسامی، "کاسه" نیز میتواند در جملات با پسوندها و قیدهای مختلف همراه شود، مثلاً: نقش در جمله: "کاسه" میتواند به عنوان فاعل، مفعول یا حرف اضافه در جملات ظاهر شود. مثلاً: با رعایت این نکات، میتوان به درستی از کلمه "کاسه" در نوشتهها و مکالمات خود استفاده کرد.
پياله، تاس، جام، راك، ساغر، ظرف، قدح، كاس
bowl, socket, drinking cup, chalice, mazer
زبدية، سلطانية، تجويف، كرة، مزهرية، طاس الخمر، كرة البولنغ، لعبة البولنغ، دحرج الكرة، لعب البولنغ، ضرب بشئ، نزل بخفة، صَحن
tas
bol
schüssel
bol
ciotola
پیاله، طاس، کاسه رهنما، پریز، حفره، حدقه، بوشن، جا، ابخوری، جام باده، در عشاء ربانی، فنجان، جام مشروب خوری چوبی بزرگ