کناره
licenseمعنی کلمه کناره
معنی واژه کناره
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | پهلو، جانب، حاشيه، دامن، ساحل، طرف، كرانه، كران، گوشه، لبه | ||
انگلیسی | side, edge, border, fringe, margent, listel | ||
عربی | جانب، جهة، طرف، ضلع، خاصرة، واجهة، جانبي، ثانوي، أيد، ناصر، وضعه جانبا | ||
ترکی | taraf | ||
فرانسوی | le côté | ||
آلمانی | die seite | ||
اسپانیایی | el lado | ||
ایتالیایی | il lato | ||
مرتبط | سمت، طرف، جانب، پهلو، ضلع، لبه، مرز، کنار، تیزی، حاشیه، سرحد، خط مرزی، حاشیه چیندار، سجاف، ریشه گذاشتن به، حاشیه کتاب، باریکه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "کناره" در زبان فارسی به معنای حاشیه یا لبه چیزی است و میتواند به معانی مختلفی در زمینههای مختلف به کار رود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را مد نظر داشته باشید:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "کناره" به شکل صحیح و مناسبی استفاده کنید. | ||
واژه | کناره | ||
معادل ابجد | 276 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | [ka(e)nāre] | ||
معادل انگلیسی | coast | ||
مرتبط با | اقیانوسشناسی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: kanārak] | ||
مختصات | ( ~ .) [ معر. ] (اِ.) | ||
آواشناسی | kenAre | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی کناره | ||
پخش صوت |
نواری از خشکی در کنار دریا یا اقیانوس از جایی که رسوبات سست ساحلی تمام میشود تا جایی که تحت تأثیر دریا قرار دارد متـ . ساحل 3 کلمه "کناره" در زبان فارسی به معنای حاشیه یا لبه چیزی است و میتواند به معانی مختلفی در زمینههای مختلف به کار رود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را مد نظر داشته باشید: نحوه نگارش: کلمه "کناره" بدون هیچگونه حروفی اضافی نوشته میشود و علامتهای نگارشی باید صحیح و اصولی به کار روند. استفاده در جملات: مفاهیم مختلف: "کناره" میتواند به معنای حاشیه، لبه، یا سمتهای مختلف باشد. بنابراین، در متن باید تطابق معنایی داشته باشد. تلفظ: توجه به تلفظ صحیح کلمه، به ویژه در گفتگوهای رسمی و نوشتاری مهم است. با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "کناره" به شکل صحیح و مناسبی استفاده کنید.
پهلو، جانب، حاشيه، دامن، ساحل، طرف، كرانه، كران، گوشه، لبه
side, edge, border, fringe, margent, listel
جانب، جهة، طرف، ضلع، خاصرة، واجهة، جانبي، ثانوي، أيد، ناصر، وضعه جانبا
taraf
le côté
die seite
el lado
il lato
سمت، طرف، جانب، پهلو، ضلع، لبه، مرز، کنار، تیزی، حاشیه، سرحد، خط مرزی، حاشیه چیندار، سجاف، ریشه گذاشتن به، حاشیه کتاب، باریکه