کومه
licenseمعنی کلمه کومه
معنی واژه کومه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-پشته، توده 2- آشيان، آلاچيق، آلونك، عريش، كپر، كلبه، لانه | ||
انگلیسی | heap, rick, stack, pile, congeries, dollop, koma | ||
عربی | كومة، ركام، تل، كدس، كوم | ||
ترکی | kume | ||
فرانسوی | kume | ||
آلمانی | kume | ||
اسپانیایی | kume | ||
ایتالیایی | kume | ||
مرتبط | کپه، انبوه، گروه، پیچ، پیچ خوردگی، دسته، دودکش، بسته، ستون، پایه، مقدار زیاد، تراکم، دسته علف و غیره | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "کومه" در زبان فارسی به معنای "خانهای کوچک" یا "کلبه" است و در نگارش و استفاده از آن باید به برخی نکات دقت شود:
به طور کلی، استفاده صحیح و به جا از کلمه "کومه" در مکالمات و متون نوشتاری میتواند به غنای زبان فارسی بیفزاید. | ||
واژه | کومه | ||
معادل ابجد | 71 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | [kume] | ||
معادل انگلیسی | cabanna, plage (fr.) | ||
مرتبط با | گردشگری و جهانگردی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [قدیمی] | ||
مختصات | (مِ) (اِ.) | ||
آواشناسی | kume | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی کومه | ||
پخش صوت |
اتاقکی چوبی یا حصیری در ساحل شنی دریا کلمه "کومه" در زبان فارسی به معنای "خانهای کوچک" یا "کلبه" است و در نگارش و استفاده از آن باید به برخی نکات دقت شود: نحوهی نوشتن: "کومه" به همین شکل نوشته میشود و نیازی به ویرگول یا نشانههای اضافی ندارد. افعال و جملات مرتبط: باید توجه داشت که این کلمه معمولاً در جملاتی از قبیل "کومهای در روستا است" یا "او به کومهی خود بازگشت" استفاده میشود. توجه به مفاهیم: "کومه" در زبان فارسی بیشتر به عنوان یک منزل یا مسکن کوچک مطرح میشود و ممکن است در متون ادبی یا محاورات عامیانه به کار رود. استفاده در متون ادبی: در شعرها و ادبیات، ممکن است به این کلمه بُعدی شاعرانه ببخشند، مانند توصیف طبیعت یا زندگی روستایی. به طور کلی، استفاده صحیح و به جا از کلمه "کومه" در مکالمات و متون نوشتاری میتواند به غنای زبان فارسی بیفزاید.
1-پشته، توده
2- آشيان، آلاچيق، آلونك، عريش، كپر، كلبه، لانه
heap, rick, stack, pile, congeries, dollop, koma
كومة، ركام، تل، كدس، كوم
kume
kume
kume
kume
kume
کپه، انبوه، گروه، پیچ، پیچ خوردگی، دسته، دودکش، بسته، ستون، پایه، مقدار زیاد، تراکم، دسته علف و غیره