گونه
licenseمعنی کلمه گونه
معنی واژه گونه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- سنخ، صنف، قبيل، قسم 2- تيره، دسته، طبقه، نوع 3- جور، روال، شيوه، طرز، طريق، طور، نحو، نمط، نهج 4- فام، گون، لون 5- چهره، رخساره، رخسار، روي، شكل، عذار 6- خد، لپ | ||
انگلیسی | kind,species,type,cheek,form,sort,breed,nature,ilk,jowl | ||
عربی | نوع، طبيعة، ضرب، صنف، طيبة، كريم، باب، صفة أساسية، لطيف، حنون، ودي، شفوق، مؤدب، عطوف | ||
ترکی | tür | ||
فرانسوی | gentil | ||
آلمانی | art | ||
اسپانیایی | amable | ||
ایتالیایی | tipo | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "گونه" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای مختلفی است که در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با آن اشاره میکنیم:
با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "گونه" در نگارش و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | گونه | ||
معادل ابجد | 81 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | gune | ||
معادل انگلیسی | species | ||
مرتبط با | زیست شناسی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: gōnak] | ||
مختصات | (نِ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | gune | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی گونه | ||
پخش صوت |
مجموعه ای از جمعیتهایی که دارای دامنۀ انتشار و نام علمی مشخص و ژنگان و پویشگاه مستقل و توانایی تولیدمثل/ زادآوری هستند کلمه "گونه" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای مختلفی است که در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با آن اشاره میکنیم: معنا و استفاده: ترکیبها: نوشتار صحیح: نوشتار و مکتوبات: با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "گونه" در نگارش و گفتار خود استفاده کنید.
1- سنخ، صنف، قبيل، قسم
2- تيره، دسته، طبقه، نوع
3- جور، روال، شيوه، طرز، طريق، طور، نحو، نمط، نهج
4- فام، گون، لون
5- چهره، رخساره، رخسار، روي، شكل، عذار
6- خد، لپ
kind,species,type,cheek,form,sort,breed,nature,ilk,jowl
نوع، طبيعة، ضرب، صنف، طيبة، كريم، باب، صفة أساسية، لطيف، حنون، ودي، شفوق، مؤدب، عطوف
tür
gentil
art
amable
tipo