جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
stay|remain , be , stand , settle , subsist , hang up , lie , abide , stall , stayed
ترکی
kaldı
فرانسوی
séjourné
آلمانی
blieb
اسپانیایی
permaneció
ایتالیایی
rimasto
عربی
إقامة|توقف , إيقاف , تعليق , إرجاء , مقام مزار , حبل الدعم , سلسلة , احتمال , قدرة على الإحتمال , وقف تنفيذ , بقي , سكن , مكث , انتظر , أقام , أوقف , ثبت , ثبت بحبل , نزل في فندق , أنهى السباق , صد , عطل , هدأ , أهدأ , واصل , البقاء
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "ماند" فرم گذشته فعل "ماندن" است و در فارسی به معنای باقی ماندن یا ماندن در یک مکان یا وضعیت استفاده میشود. برای استفاده صحیح و رعایت قواعد نگارشی و دستوری در نگارش عبارتهایی که شامل این کلمه هستند، میتوان به نکات زیر توجه کرد:
زمان و ساختار جملات: کلمه "ماند" معمولاً در جملات گذشته به کار میرود. به عنوان مثال: "او در خانه ماند."
حضور فاعل: در جملات، فاعل باید مشخص باشد. به طور مثال: "او ماند" یا "آنها ماندند."
قیدهای زمان: اضافه کردن قید زمان میتواند مفهوم را روشنتر کند. به عنوان مثال: "دیروز او در خانه ماند."
استفاده از پسوندها: میتوان کلمه "ماند" را با پسوندهای مختلف ترکیب کرد. مثلاً "مانده" به معنای کسی یا چیزی که باقی مانده است.
ترکیب با حروف اضافه: میتوان "ماند" را با حروف اضافه ترکیب کرد. مثلاً: "او در خانه ماند" یا "او پس از رفتن ماند."
توجه به همنشینی کلمات: باید توجه کرد که کلمات قبل و بعد از "ماند" باید از نظر معنایی و دستوری با هم همخوانی داشته باشند.
با رعایت این نکات میتوان جملات صحیح و زیبایی با کلمه "ماند" ساخت. اگر سوال خاصی دارید یا نیاز به مثالهای بیشتری دارید، لطفاً بفرمایید!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او در یادهایمان همیشه ماند.
بعد از باران، بوی تازگی در هوا ماند.
هیچ چیزی به اندازه محبت واقعی در قلب انسانها باقی نمیماند.
واژههای مصوّب فرهنگستان
واژگان مرتبط: ماندن، باقی ماندن، توقف کردن، نگاه داشتن، باز داشتن، اقامت کردن، بودن، شدن، زیستن، وجود داشتن، امر فعل بودن، ایستادن، تحمل کردن، قرار گرفتن، ایست کردن، ته نشین شدن، مستقر شدن، تصفیه کردن، مقیم شدن، مستقر ساختن، زیست کردن، گذران کردن، خوراک دادن، در حال معلق ماندن، زنگ زدن، به صحبت تلفنی خاتمه دادن، دروغ گفتن، دراز کشیدن، خوابیدن، سخن نادرست گفتن، ایستادگی کردن، پایدارماندن، ساکن شدن، منتظر شدن، به اخور بستن، از حرکت بازداشتن، قصور ورزیدن، دور سرگرداندن، طفره زدن