مرحله
licenseمعنی کلمه مرحله
معنی واژه مرحله
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | stage, phase, step, point, period, leg, station, grade, degree, stadium, the level | ||
عربی | مرحلة، مسرح، طور، منصة، درجة، فترة، إخراج مسرحي، علي مراحل، رصيف الميناء، طبقة صاروخ، سقالة للعمال، دخل المسرح، خرج المسرحية، خرج العمل المسرحي، نظم، خطف طائرة، المسرح | ||
مرتبط | صحنه، طبقه، صحنه نمایش، پله، وهله، فاز، صورت، لحاظ، منظر، وجهه، گام، قدم، رکاب، رفتار، نقطه، نکته، درجه، موضوع، ممیز، دوره، مدت، زمان، عصر، مدتی، پا، ساق پا، ساق، پایه، ران، ایستگاه، مرکز، جایگاه، مقام، موقعیت، نمره، رتبه، درجه بندی، مرتبه، سیکل، ورزشگاه، میدان ورزش | ||
واژه | مرحله | ||
معادل ابجد | 283 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
معادل انگلیسی | course | ||
مرتبط با | گردشگری و جهانگردی | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی مرحله | ||
پخش صوت |
هریک از بخشهای یک وعده غذا
stage, phase, step, point, period, leg, station, grade, degree, stadium, the level
مرحلة، مسرح، طور، منصة، درجة، فترة، إخراج مسرحي، علي مراحل، رصيف الميناء، طبقة صاروخ، سقالة للعمال، دخل المسرح، خرج المسرحية، خرج العمل المسرحي، نظم، خطف طائرة، المسرح
صحنه، طبقه، صحنه نمایش، پله، وهله، فاز، صورت، لحاظ، منظر، وجهه، گام، قدم، رکاب، رفتار، نقطه، نکته، درجه، موضوع، ممیز، دوره، مدت، زمان، عصر، مدتی، پا، ساق پا، ساق، پایه، ران، ایستگاه، مرکز، جایگاه، مقام، موقعیت، نمره، رتبه، درجه بندی، مرتبه، سیکل، ورزشگاه، میدان ورزش