نمونه
licenseمعنی کلمه نمونه
معنی واژه نمونه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- الگو، سرمشق، مدل 2- اسوه 3- انموذج، شبيه، مانند، مثل، همانند 4- قياس، نمودار | ||
انگلیسی | sample, example, instance, model, specimen, paradigm, exemplar, piece, precedent, module, breadboard, parable, exemplum, typicality, progenitor | ||
عربی | عينة، نموذج، النموذج، عينة من الشعر، أخذ عينة، أخذ عينة الدم، أخذ عينة من الدم، عاين، إختار عينة، ذاق | ||
ترکی | Örnek | ||
فرانسوی | Échantillon | ||
آلمانی | probe | ||
اسپانیایی | muestra | ||
ایتالیایی | campione | ||
مرتبط | واحد نمونه، ازمون، مثال، عبرت، مورد، لحظه، شاهد، طرح، قالب، پیکر، نمونه آزمایش، مسطوره، شخص، ملاک، نظیر، قطعه، تکه، بخش، مهره، عدد، سابقه، واحد، پیمانه، اتاقک، اندازه گیری، گنجایش، نمونه تابلویی، تمثیل، قیاس، داستان اخلاقی، حکایت، قصیده، روایت، خصوصیت، شاخصیت، جد، پیشرو، پدر بزرگ | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "نمونه" در زبان فارسی به معنی "مدل" یا "الگو" است و در نگارش و استفاده آن نکات زیر قابل توجه است:
این نکات میتواند در نگارش و استفاده صحیح از کلمه "نمونه" به شما کمک کند. | ||
واژه | نمونه | ||
معادل ابجد | 151 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | ne(a,o)mune | ||
معادل انگلیسی | sample | ||
مرتبط با | علوم مهندسی | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | (نَ یا نُ نِ) (اِ.) | ||
آواشناسی | nemune | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی نمونه | ||
پخش صوت |
جزء یا بخشی از ماده یا جسم که خواص ترکیبی یا دیگر قابلیتهای آن ماده را نشان دهد کلمه "نمونه" در زبان فارسی به معنی "مدل" یا "الگو" است و در نگارش و استفاده آن نکات زیر قابل توجه است: نوشتار: کلمه "نمونه" به صورت درست با املای صحیح "نمونه" نوشته میشود و نیازی به نگارش خاصی ندارد. قید و صفت: این کلمه میتواند به عنوان صفت و قید در جملات به کار رود. به عنوان مثال: تفاوت با دیگر واژهها: "نمونه" در ادبیات فارسی باید از واژههای مشابه مثل "مدل" و "الگو" به درستی تمییز داده شود. در برخی زمینهها، این واژه ممکن است به معنای خاصتری توصیف شود. استفاده در توصیف: میتوان از "نمونه" در جملات توصیفی به وفور استفاده کرد: نحوه جمع بستن: جمع "نمونه" به شکل "نمونهها" نوشته میشود و در جملات میتوان به کار برد: این نکات میتواند در نگارش و استفاده صحیح از کلمه "نمونه" به شما کمک کند.
1- الگو، سرمشق، مدل
2- اسوه
3- انموذج، شبيه، مانند، مثل، همانند
4- قياس، نمودار
sample, example, instance, model, specimen, paradigm, exemplar, piece, precedent, module, breadboard, parable, exemplum, typicality, progenitor
عينة، نموذج، النموذج، عينة من الشعر، أخذ عينة، أخذ عينة الدم، أخذ عينة من الدم، عاين، إختار عينة، ذاق
Örnek
Échantillon
probe
muestra
campione
واحد نمونه، ازمون، مثال، عبرت، مورد، لحظه، شاهد، طرح، قالب، پیکر، نمونه آزمایش، مسطوره، شخص، ملاک، نظیر، قطعه، تکه، بخش، مهره، عدد، سابقه، واحد، پیمانه، اتاقک، اندازه گیری، گنجایش، نمونه تابلویی، تمثیل، قیاس، داستان اخلاقی، حکایت، قصیده، روایت، خصوصیت، شاخصیت، جد، پیشرو، پدر بزرگ