برّاق
licenseمعنی کلمه برّاق
معنی واژه برّاق
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | shiny, sleek, glossy, shining, splendid, silvery, flossy, aglow, nitid, relucent, sheeny, silken, barry | ||
عربی | براق، بهيج، مشرق، لامع | ||
مرتبط | براق، درخشان، زرق و برق دار، پرنور، صیقلی، افتابی، صاف، شفاف، نرم، چرب و نرم، خوش نما، جلا دار، تابان، تابناک، تابش دار، بارقه دار، پر زرق و برق، عالی، با شکوه، باجلال، غرا، سیمین، نقره فام، سفید، شبیه ابریشم خام، در حال اشتعال، مشتعل و فروزان، در حالت هیجان، روشن، منعکس کننده نور، متشعشع، نور افشان، ابریشمی، ابریشم پوش، حریری | ||
واژه | برّاق | ||
معادل ابجد | 303 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
معادل انگلیسی | gloss | ||
مرتبط با | مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی برّاق | ||
پخش صوت |
ویژگی سطحی که میزان برّاقیت آن در زاویۀ 60 درجه در گسترۀ 70 تا 85 قرار دارد
shiny, sleek, glossy, shining, splendid, silvery, flossy, aglow, nitid, relucent, sheeny, silken, barry
براق، بهيج، مشرق، لامع
براق، درخشان، زرق و برق دار، پرنور، صیقلی، افتابی، صاف، شفاف، نرم، چرب و نرم، خوش نما، جلا دار، تابان، تابناک، تابش دار، بارقه دار، پر زرق و برق، عالی، با شکوه، باجلال، غرا، سیمین، نقره فام، سفید، شبیه ابریشم خام، در حال اشتعال، مشتعل و فروزان، در حالت هیجان، روشن، منعکس کننده نور، متشعشع، نور افشان، ابریشمی، ابریشم پوش، حریری