پرچم
licenseمعنی کلمه پرچم
معنی واژه پرچم
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | flag, banner, stamen, standard, ensign, blazon, oriflamme, vexillum, whiff | ||
عربی | علم، راية، سوسن بري، علم بارجة الأميرال، الحجر اللوحي، بلاطة، لواء علمي، رفع راية، لوح، ذبل، ذوى، أشار بعلم، تدلى، فتر، علَم | ||
مرتبط | بیرق، سنگ فرش، علم، زنبق، برگ شمشیری، شعار، درفش، نشان، پود، جرثومه نر گیاه، استاندارد، معیار، الگو، قالب، پرچمدار، نشان افتخار، نشان رسمی، دسته، نشان خانوادگی، شعله زرین، قوت قلب، چیز برجسته، پرچم نصب شده در میدان، نفخه، باد، بو، دود، وزش | ||
واژه | پرچم | ||
معادل ابجد | 245 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
معادل انگلیسی | stamen | ||
مرتبط با | زیست شناسی | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی پرچم | ||
پخش صوت |
هریک از اندامهای تولیدمثلی نر در گیاهان گلدار که درمجموع نافۀ گل را تشکیل میدهند * مصوب فرهنگستان اول
flag, banner, stamen, standard, ensign, blazon, oriflamme, vexillum, whiff
علم، راية، سوسن بري، علم بارجة الأميرال، الحجر اللوحي، بلاطة، لواء علمي، رفع راية، لوح، ذبل، ذوى، أشار بعلم، تدلى، فتر، علَم
بیرق، سنگ فرش، علم، زنبق، برگ شمشیری، شعار، درفش، نشان، پود، جرثومه نر گیاه، استاندارد، معیار، الگو، قالب، پرچمدار، نشان افتخار، نشان رسمی، دسته، نشان خانوادگی، شعله زرین، قوت قلب، چیز برجسته، پرچم نصب شده در میدان، نفخه، باد، بو، دود، وزش