پیرو
licenseمعنی کلمه پیرو
معنی واژه پیرو
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- امت، تابع، سالك، صحابه، طرفدار، مريد، مقلد، هواخواه، هوادار 2- تعقيب، درپي | ||
انگلیسی | follower, disciple, satellite, impersonator, adherent, cohort, henchman, juniper, following, sequacious, sequent, succedent | ||
عربی | تابع، المريد، محب، الخادم، المعجب بخادمه، التابع جزء من ماكينة، مرافق، أتباع | ||
ترکی | takipçi | ||
فرانسوی | disciple | ||
آلمانی | anhänger | ||
اسپانیایی | seguidor | ||
ایتالیایی | seguace | ||
مرتبط | تابع، دنبالگر، تعقیب کننده، شاگرد، ملتزم، مرید، حواری، سالک، موافق، ماه، قمر مصنوعي، انگل، طرفدار، هواخواه، گروه، هم کار، نوکر، سرو کوهی، متعاقب، شرح ذیل، زیرین، متوالی، اهل تقلید، نرم، چکش خور، لوله شو، پی در پی، ناشی، متاخر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پیرو" در زبان فارسی به معنی دنبالهرو، طرفدار یا پشتیبان است و در متون مختلف به کار میرود. در ادامه به برخی از قواعد و نکات مربوط به استفاده این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "پیرو" بهدرستی و بهطور مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | پیرو | ||
معادل ابجد | 218 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | piru | ||
معادل انگلیسی | FU | ||
مرتبط با | حمل ونقل دریایی | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) (زیستشناسی) | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | peyrow | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی پیرو | ||
پخش صوت |
← حالت پیرو کلمه "پیرو" در زبان فارسی به معنی دنبالهرو، طرفدار یا پشتیبان است و در متون مختلف به کار میرود. در ادامه به برخی از قواعد و نکات مربوط به استفاده این کلمه اشاره میکنم: نحوه استفاده: کلمه "پیرو" معمولاً به عنوان صفت به کار میرود و میتواند به دنبال یک اسم بیاید. به عنوان نمونه: "پیرو تصمیم کمیته" یا "پیرو نظریهی استاد". نحوه صرف: "پیرو" به عنوان یک صفت غیرمنصرف است، به این معنی که تغییر و تصرف در آن صورت نمیگیرد و در تمام موارد به یک شکل نوشته میشود. مفاهیم مرتبط: این کلمه میتواند در زمینههایی مانند سیاست، فرهنگ، دین و مذهب، و همچنین در سازمانها و گروههای اجتماعی به کار رود. استفاده در نگارش: هنگام استفاده از "پیرو" در متون رسمی یا ادبی، توجه به سیاق و ساختار جملات اهمیت دارد. بهتر است جملات به گونهای نوشته شوند که مفهوم به وضوح منتقل شود. به عنوان مثال، استفاده از "پیرو مطالب پیشین" یا "پیرو گزارش اخیر" میتواند معنای روشنی را القا کند. با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "پیرو" بهدرستی و بهطور مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.
1- امت، تابع، سالك، صحابه، طرفدار، مريد، مقلد، هواخواه، هوادار
2- تعقيب، درپي
follower, disciple, satellite, impersonator, adherent, cohort, henchman, juniper, following, sequacious, sequent, succedent
تابع، المريد، محب، الخادم، المعجب بخادمه، التابع جزء من ماكينة، مرافق، أتباع
takipçi
disciple
anhänger
seguidor
seguace
تابع، دنبالگر، تعقیب کننده، شاگرد، ملتزم، مرید، حواری، سالک، موافق، ماه، قمر مصنوعي، انگل، طرفدار، هواخواه، گروه، هم کار، نوکر، سرو کوهی، متعاقب، شرح ذیل، زیرین، متوالی، اهل تقلید، نرم، چکش خور، لوله شو، پی در پی، ناشی، متاخر