تسمه
licenseمعنی کلمه تسمه
معنی واژه تسمه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | دوال، دوالچرمي، كمربند، ميانبند | ||
انگلیسی | belt, strap, hoop, ribbon, thong, lash, strop, bail, garth, halter, latchet, carrying string, whang | ||
عربی | حزام، زنار، نطاق، تمتع، السير حزام، لكمة، جلد، خص، قطن، غنى بقوة | ||
ترکی | kemer | ||
فرانسوی | ceinture | ||
آلمانی | gürtel | ||
اسپانیایی | cinturón | ||
ایتالیایی | cintura | ||
مرتبط | کمربند، باریکه، طرف، فتق بند، بند چرمی، تسمه رکاب، تازیانهزنی، تسمه فلزی، قیش، حلقه، انگشتر، چنبر، چنبره، روبان، نوار، تراشه، نخ، نوار ماشین تحریر، شلاق، ضربه، تازیانه، طعنه، طناب کوتاه، چرم تیغ تیزکن، ضمانت، کفالت، حبس، واگذاری، حلقه دور چلیک، محوطه، سد یا بند ماهی گیری، افسار، طناب چوبه دار، مهار، هالتر، پالهنگ، بند کفش، ضربت، قسمت، صدای بر خورد دو جسم | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تسمه" در زبان فارسی به معنای نوار یا نخی است که معمولاً برای نگهداری یا متصل کردن اشیاء به کار میرود، مثلاً تسمهی ماشین، تسمهی چرخدنده و غیره. در نوشتن و استفاده از این کلمه، توجه به نکات زیر میتواند مفید باشد:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "تسمه" در نگارش خود استفاده کنید. اگر سوال خاصی دارید یا به توضیحات بیشتری نیاز دارید، بفرمایید! | ||
واژه | تسمه | ||
معادل ابجد | 505 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | tasme | ||
معادل انگلیسی | belt | ||
مرتبط با | مهندسی بسپار- تایر | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [ترکی] ‹تاسمه› | ||
مختصات | (تَ مِ) (اِ.) | ||
آواشناسی | tasme | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | واژههای مصوّب فرهنگستان | ||
نمایش تصویر | معنی تسمه | ||
پخش صوت |
لایهای از رسنهای آغشته به لاستیک که بین مَنجید و رویه قرار میگیرد کلمه "تسمه" در زبان فارسی به معنای نوار یا نخی است که معمولاً برای نگهداری یا متصل کردن اشیاء به کار میرود، مثلاً تسمهی ماشین، تسمهی چرخدنده و غیره. در نوشتن و استفاده از این کلمه، توجه به نکات زیر میتواند مفید باشد: املا: کلمه "تسمه" به این شکل نوشته میشود و شکل دیگری ندارد. نقش دستوری: "تسمه" میتواند به عنوان اسم در جملات استفاده شود. مثلاً: ترکیبها: واژه "تسمه" میتواند با دیگر واژهها ترکیب شده و اصطلاحات مختلفی را بسازد؛ مثلاً: جنس و نوع: در نگارش میتوان به جنس، نوع و کاربرد تسمه اشاره کرد، مثلاً: با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "تسمه" در نگارش خود استفاده کنید. اگر سوال خاصی دارید یا به توضیحات بیشتری نیاز دارید، بفرمایید!
دوال، دوالچرمي، كمربند، ميانبند
belt, strap, hoop, ribbon, thong, lash, strop, bail, garth, halter, latchet, carrying string, whang
حزام، زنار، نطاق، تمتع، السير حزام، لكمة، جلد، خص، قطن، غنى بقوة
kemer
ceinture
gürtel
cinturón
cintura
کمربند، باریکه، طرف، فتق بند، بند چرمی، تسمه رکاب، تازیانهزنی، تسمه فلزی، قیش، حلقه، انگشتر، چنبر، چنبره، روبان، نوار، تراشه، نخ، نوار ماشین تحریر، شلاق، ضربه، تازیانه، طعنه، طناب کوتاه، چرم تیغ تیزکن، ضمانت، کفالت، حبس، واگذاری، حلقه دور چلیک، محوطه، سد یا بند ماهی گیری، افسار، طناب چوبه دار، مهار، هالتر، پالهنگ، بند کفش، ضربت، قسمت، صدای بر خورد دو جسم