نشانه
licenseمعنی کلمه نشانه
معنی واژه نشانه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آماج، آيه، اثر، داغ، رگه، علامت، مارك، نشان، هدف | ||
انگلیسی | sign, indication, symptom, mark, token, proof, marker, emblem, omen, portent, sacrament, allegory, reminiscence, presage, impress, emblematic, the sign | ||
عربی | علامة، إشارة، رمز، شعار، برج، سمة، إعلان، إيماءة، لا فتة، لافتة، وقع، أشار، ومأ، تعاقد مع، وقع عقد كذا، أوقف البث الإذاعي | ||
ترکی | işaret | ||
فرانسوی | le signe | ||
آلمانی | das schild | ||
اسپانیایی | la señal | ||
ایتالیایی | il segno | ||
مرتبط | امضاء، تابلو، رمز، اشاره، دلالت، قرینه، دلیل، هم افت، مارک، نمره، مرز، ژتون، نشانی، اثبات، مدرک، گواه، برهان، نشانگر، نشان گذار، ارم، شعار، تمثیل، فال، پیش گویی، ایت، خبر بد، فال بد، رسم دینی، ایین دینی، سوگند ملایم، کنایه، حکایت، خاطره، یادداشت، یادبود، یاداوری، شگون، مهر، نقش، نشان گذاردن، حاکی، کنایه دار، رمزی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "نشانه" در زبان فارسی به معنای علامت، نشان یا نمایهای است که چیزی را مشخص میکند. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی در متنهای فارسی، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "نشانه" به طور مؤثر و صحیح در نوشتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | نشانه | ||
معادل ابجد | 406 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | nešāne | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | (نِ نِ) (اِ.) | ||
آواشناسی | neSAne | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی نشانه | ||
پخش صوت |
نمودار، دليل، امارت، علامت کلمه "نشانه" در زبان فارسی به معنای علامت، نشان یا نمایهای است که چیزی را مشخص میکند. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی در متنهای فارسی، نکات زیر را در نظر داشته باشید: نقطهگذاری: تطابق در قواعد نحوی: تطابق با صفت: استفاده از الگوهای صحیح: نگارش صحیح: با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "نشانه" به طور مؤثر و صحیح در نوشتار خود استفاده کنید.
آماج، آيه، اثر، داغ، رگه، علامت، مارك، نشان، هدف
sign, indication, symptom, mark, token, proof, marker, emblem, omen, portent, sacrament, allegory, reminiscence, presage, impress, emblematic, the sign
علامة، إشارة، رمز، شعار، برج، سمة، إعلان، إيماءة، لا فتة، لافتة، وقع، أشار، ومأ، تعاقد مع، وقع عقد كذا، أوقف البث الإذاعي
işaret
le signe
das schild
la señal
il segno
امضاء، تابلو، رمز، اشاره، دلالت، قرینه، دلیل، هم افت، مارک، نمره، مرز، ژتون، نشانی، اثبات، مدرک، گواه، برهان، نشانگر، نشان گذار، ارم، شعار، تمثیل، فال، پیش گویی، ایت، خبر بد، فال بد، رسم دینی، ایین دینی، سوگند ملایم، کنایه، حکایت، خاطره، یادداشت، یادبود، یاداوری، شگون، مهر، نقش، نشان گذاردن، حاکی، کنایه دار، رمزی