نوک
licenseمعنی کلمه نوک
معنی واژه نوک
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- نيش 2- منقار، نول 3- راء س، سر، فرق، قله 4- انتها، بن، بيخ، ته، ته، تي | ||
انگلیسی | tip, top, point, apex, head, beak, nib, end, peak, bill, summit, ascender, barb, horn, fastigium, jag, knap, ridge, vertex, neb | ||
عربی | معلومات سرية، نصيحة، طرف، رأس، قمة، بقشيش، إرشاد، طرف مستدق، ميل، ضربة خفيفة، مزبلة، مستودع الأشياء القديمة، تفريف، مال، قلب، انحنى، تكهن، رجح الكفة، شذب، زود بمعلومات سرية، ضرب برفق، مس، منحه بقشيشا، رفع يده للتحية، قلب للخلف | ||
ترکی | tepe | ||
فرانسوی | haut | ||
آلمانی | spitze | ||
اسپانیایی | arriba | ||
ایتالیایی | superiore | ||
مرتبط | انعام، راس، سرقلم، نک، بالا، تاپ، اوج، نقطه، نکته، مرحله، درجه، موضوع، تارک، راس زاویه، رئيس، رهبر، کله، پوزه، دهنه لوله، نوک قلم، دسته، پایان، ختم، خاتمه، آخر، حد اکثر، ستیغ، منتها درجه، لایحه، قبض، اسکناس، صورت حساب، ذروه، اعلی درجه، خار، پیکان، ریش، دندانهای ریز، شاخ، بوق، شیپور، کرنا، شاخه، راس قسمت فوقانی بطن چهارم، دندانه، کنگره، برامدگی تیز، بریدگی، بالای تپه، پشته، خط الراس، لبه، مرز، سلسله کوه، سلسله، سمتالراس، فرق سر، بینی، دهان | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "نوک" در زبان فارسی دارای چندین کاربرد و مفهوم است. در اینجا به برخی از قواعد و نگارشی مربوط به آن اشاره میکنم: معانی و کاربردها:
قواعد نگارشی:
نکات دستوری:
مثالها:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "نوک" به درستی در نوشتار فارسی خود استفاده کنید. | ||
واژه | نوک | ||
معادل ابجد | 76 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | nok | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) ‹نک، تک› | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | nok | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی نوک | ||
پخش صوت |
منقار مرغان، چنگ کلمه "نوک" در زبان فارسی دارای چندین کاربرد و مفهوم است. در اینجا به برخی از قواعد و نگارشی مربوط به آن اشاره میکنم: با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "نوک" به درستی در نوشتار فارسی خود استفاده کنید.
گولي ناتواني کودني
(اسم) - 1 منقار پرندگان . - 2 سر تيز
چيزي مانند سر قلم سر سوزن سر خنجر
سر کارد سر مژگان و غيره :
((اگر زر خواهي زمن يا درم
فراژ آوارم من به نوک قلم .))
ابو شکور . لفا اق. 293)
- 3 خار آهني که بر بيني موزه محکم کنند .
- 2 يا نوک پا . راس انگشتان پا . يا
نوک دل . سر دل راس القلب . يا يک
نوک پا . اندک مدتي . يا نوک کسي را
قيچي کردن . او را وادار بسکوت کردن .
1- نيش
2- منقار، نول
3- راء س، سر، فرق، قله
4- انتها، بن، بيخ، ته، ته، تي
tip, top, point, apex, head, beak, nib, end, peak, bill, summit, ascender, barb, horn, fastigium, jag, knap, ridge, vertex, neb
معلومات سرية، نصيحة، طرف، رأس، قمة، بقشيش، إرشاد، طرف مستدق، ميل، ضربة خفيفة، مزبلة، مستودع الأشياء القديمة، تفريف، مال، قلب، انحنى، تكهن، رجح الكفة، شذب، زود بمعلومات سرية، ضرب برفق، مس، منحه بقشيشا، رفع يده للتحية، قلب للخلف
tepe
haut
spitze
arriba
superiore
انعام، راس، سرقلم، نک، بالا، تاپ، اوج، نقطه، نکته، مرحله، درجه، موضوع، تارک، راس زاویه، رئيس، رهبر، کله، پوزه، دهنه لوله، نوک قلم، دسته، پایان، ختم، خاتمه، آخر، حد اکثر، ستیغ، منتها درجه، لایحه، قبض، اسکناس، صورت حساب، ذروه، اعلی درجه، خار، پیکان، ریش، دندانهای ریز، شاخ، بوق، شیپور، کرنا، شاخه، راس قسمت فوقانی بطن چهارم، دندانه، کنگره، برامدگی تیز، بریدگی، بالای تپه، پشته، خط الراس، لبه، مرز، سلسله کوه، سلسله، سمتالراس، فرق سر، بینی، دهانمعانی و کاربردها:
قواعد نگارشی:
نکات دستوری:
مثالها: