آزاده
licenseمعنی کلمه آزاده
معنی واژه آزاده
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | آزاد، حر، رها، شريف، فارغ، فتا، مختار، وارسته | ||
متضاد | بنده، عبد | ||
انگلیسی | freedman, noble, tolerant, catholic, liberal, free-hearted, tolerantly, free | ||
عربی | طليق، فريدمان | ||
ترکی | bedava | ||
فرانسوی | est libre | ||
آلمانی | ist gratis | ||
اسپانیایی | es gratis | ||
ایتالیایی | è libero | ||
مرتبط | ازاده، بنده ازاد شده، نجیب، شریف، اصیل، اشرافی، با شکوه، بردبار، شکیبا، بامدارا، مدارا امیز، ازادمنش، جامع، بلند نظر، زیاد، سخی، جالب توجه، نظر بلند، دارای سعه نظر، بی رودربایستی، دست و دل باز، رک و راست، شخص متحمل | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "آزاده" یکی از واژههای فارسی است که میتواند به معانی مختلفی از جمله آزاد بودن، بیپرده بودن یا مستقل بودن اشاره داشته باشد. در زیر به برخی از قواعد مربوط به این کلمه و نحوه استفاده از آن اشاره میکنیم:
میتوانید برای استفاده بهینه از این کلمه و مفاهیم مرتبط با آن، با دقت اصل جمله را ویرایش کرده و قواعد نگارشی را رعایت کنید. | ||
واژه | آزاده | ||
معادل ابجد | 18 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'āzāde | ||
نوع | صفت | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت) [پهلوی: āzātak] | ||
مختصات | (دِ) [ په . ] (ص .) | ||
آواشناسی | 'AzAde | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آزاده | ||
پخش صوت |
- 1 آنکه بنده ء کس نباشد حر کلمه "آزاده" یکی از واژههای فارسی است که میتواند به معانی مختلفی از جمله آزاد بودن، بیپرده بودن یا مستقل بودن اشاره داشته باشد. در زیر به برخی از قواعد مربوط به این کلمه و نحوه استفاده از آن اشاره میکنیم: نحو: "آزاده" به عنوان یک اسم میتواند به صورت مفرد یا جمع به کار رود. مثلاً: صفت: "آزاده" میتواند به عنوان صفت نیز در جملات به کار رود. نقطهگذاری: در نوشتار فارسی، اگر "آزاده" در متن استفاده شود، توجه به نقطهگذاری و فاصلهها از اهمیت بالایی برخوردار است. به عنوان مثال: قید: از کلمه "آزاده" میتوان به عنوان قید نیز استفاده کرد، اگرچه این کاربرد رایج نیست. میتوانید برای استفاده بهینه از این کلمه و مفاهیم مرتبط با آن، با دقت اصل جمله را ویرایش کرده و قواعد نگارشی را رعایت کنید.
مقابل بنده عبد. - 2 آزاد کرده محرر.
- 3 اصيل نجيب شريف . - 4 صالح
حلال زاده . - 5 رها مستخلص . - 6 خاضع
فروتن . - 7 فارغ . - 8 بي بار. -9 آسوده
مرفه . - 10 وارسته . - 11 ايراني .
- 12 اسب گرانمايه اسب پادشاهان .
آزاد، حر، رها، شريف، فارغ، فتا، مختار، وارسته
بنده، عبد
freedman, noble, tolerant, catholic, liberal, free-hearted, tolerantly, free
طليق، فريدمان
bedava
est libre
ist gratis
es gratis
è libero
ازاده، بنده ازاد شده، نجیب، شریف، اصیل، اشرافی، با شکوه، بردبار، شکیبا، بامدارا، مدارا امیز، ازادمنش، جامع، بلند نظر، زیاد، سخی، جالب توجه، نظر بلند، دارای سعه نظر، بی رودربایستی، دست و دل باز، رک و راست، شخص متحمل