آزادی
licenseمعنی کلمه آزادی
معنی واژه آزادی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- استخلاص، استقلال، خلاص، خلاصي، رهايش، رهايي، نجات 2- اختيار 3- حريت 4- فراغت | ||
متضاد | اسارت، بندگي، رقيت | ||
انگلیسی | freedom,release,liberty,independence,emancipation,freeness,immunity,manumission,option,relief,toleration | ||
عربی | الحرية | ||
ترکی | özgürlük | ||
فرانسوی | la liberté | ||
آلمانی | die freiheit | ||
اسپانیایی | la libertad | ||
ایتالیایی | la libertà | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «آزادی» در زبان فارسی به معنای رهایی، استقلال و عدم وابستگی است. در بررسی قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه، چند نکته مهم را میتوان مطرح کرد:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه «آزادی» به شکل صحیح و مؤثر در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | آزادی | ||
معادل ابجد | 23 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'āzādi | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (حاصل مصدر) | ||
مختصات | (حامص .) | ||
آواشناسی | 'AzAdi | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آزادی | ||
پخش صوت |
- 1 حريت آزادگي مقابل بندگي کلمه «آزادی» در زبان فارسی به معنای رهایی، استقلال و عدم وابستگی است. در بررسی قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه، چند نکته مهم را میتوان مطرح کرد: نحوه نگارش: کلمه «آزادی» باید به صورت صحیح و بدون اشتباه املایی نوشته شود. املای صحیح آن «آزادی» است و از دو بخش «آزاد» و «ی» تشکیل شده است. نکات صرف و نحو: ترکیبهای مربوط: کلمه «آزادی» میتواند با سایر کلمات ترکیب شود و عبارات مختلفی بسازد. به عنوان مثال: استفاده در جملات: کلمه «آزادی» میتواند به عنوان فاعل، مفعول، یا در سایر نقشهای جمله به کار رود. مثلاً: استفاده ادبی و فرهنگی: «آزادی» در ادبیات و فرهنگ فارسی مفاهیم عمیق و اجتماعی دارد و در اشعار و نثرهای ادبی معمولاً به معنای رهایی فردی یا جمعی به کار میرود. با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه «آزادی» به شکل صحیح و مؤثر در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
رقيت عبوديت . - 2 آزاد مردي .
- 3 رهايي خلاص . - 4 شادي خرمي .
- 5 استراحت آرامش . - 6 جدايي دوري .
- 7 شکر سپاس حق شناسي .
تاءلم تاثر توجع رنج الم : ابي
آنکه بد هيچ بيماري نه از دردها هيچ
آزاريي (فردوسي).
(صفت اسم) آزارنده زننده : سخن در
نامه آزاري چنان بود که خون از حرفهاي او
چکان بود . (ويس و رامين).
1- استخلاص، استقلال، خلاص، خلاصي، رهايش، رهايي، نجات
2- اختيار
3- حريت
4- فراغت
اسارت، بندگي، رقيت
freedom,release,liberty,independence,emancipation,freeness,immunity,manumission,option,relief,toleration
الحرية
özgürlük
la liberté
die freiheit
la libertad
la libertà