وصله کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه وصله کردن
معنی واژه وصله کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | vamp, patch, clobber, clout, piece, patrol | ||
عربی | تغوي الرجال، اخترع، رقعة، مغوية الرجال، فرعة الحذاء، شىء مرقع | ||
مرتبط | سرهم بندی کردن، قدم زدن، تعمیر کردن، تمهید کردن، گام زدن بر روی، وصله دوزی کردن، بهم جور کردن، کتک زدن، زدن، یک تکه کردن، ترکیب کردن، جور شدن | ||
واژه | وصله کردن | ||
معادل ابجد | 405 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی وصله کردن | ||
پخش صوت |
وژمگيدن پرگاله کردن
(مصدر) پينه زدن .يا وصله کردن شکم .
ته بندي غذا خوردن خوردن مقدار
کمي نان و خوراک يا تنقل براي کاستن
از شدت گرسنگي
vamp, patch, clobber, clout, piece, patrol
تغوي الرجال، اخترع، رقعة، مغوية الرجال، فرعة الحذاء، شىء مرقع
سرهم بندی کردن، قدم زدن، تعمیر کردن، تمهید کردن، گام زدن بر روی، وصله دوزی کردن، بهم جور کردن، کتک زدن، زدن، یک تکه کردن، ترکیب کردن، جور شدن