وطن
licenseمعنی کلمه وطن
معنی واژه وطن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | اقامتگاه، زادگاه، مسقطالراس، موطن، ميهن | ||
انگلیسی | home, fatherland, home country | ||
عربی | منزل، بيت، وطن، دار، مسكن، ملجأ، مسقط الرأس، الهدف، في البيت، إلي النهاية، بإحكام، محلي، أقام، بات، عاد للوطن، بعث به للوطن | ||
ترکی | anavatan | ||
فرانسوی | pays natal | ||
آلمانی | heimatland | ||
اسپانیایی | país de origen | ||
ایتالیایی | paese d'origine | ||
مرتبط | خانه، میهن، اقامت گاه، شهر، کشور | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "وطن" در زبان فارسی به معنای زادگاه یا سرزمین اصلی یک فرد است و به عنوان یک اسم، دارای برخی قواعد نگارشی و دستوری خاصی است. در زیر به برخی از این قواعد اشاره میکنم:
به طور کلی، کلمه "وطن" در زبان فارسی از اهمیت ویژهای برخوردار است و در متون و گفتارها به طور مکرر مورد استفاده قرار میگیرد. | ||
واژه | وطن | ||
معادل ابجد | 65 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | vatan | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمع: اَوْطان] | ||
مختصات | (اِمص .) | ||
آواشناسی | vatan | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی وطن | ||
پخش صوت |
- 1 مهين کلمه "وطن" در زبان فارسی به معنای زادگاه یا سرزمین اصلی یک فرد است و به عنوان یک اسم، دارای برخی قواعد نگارشی و دستوری خاصی است. در زیر به برخی از این قواعد اشاره میکنم: نقطهگذاری: اگر "وطن" در جملهای به عنوان اسم خاص یا عمومی مورد استفاده قرار گیرد، بندهای جمله باید به درستی نقطهگذاری شوند. به عنوان مثال: "وطن من ایران است." تلفظ و نواخت: کلمه "وطن" به صورت "وَطن" تلفظ میشود، که در آن "و" کوتاه و "طن" به صورت غیر بلند تلفظ میشود. ترکیبهای معنایی: "وطن" میتواند با دیگر کلمات ترکیب شود و معانی متفاوتی به دست آورد. به عنوان مثال: "وطنپرستی"، "وطندوستی"، "وطنخواه" و... استفاده در جملات: این کلمه معمولاً به عنوان اسم موضوعی در جمله به کار میرود. مانند: "ما باید از وطن خود دفاع کنیم." مناسبتهای ادبی و احساسی: "وطن" در شعرها و متون ادبی به عنوان نمادی از عشق و تعلق خاطر به زادگاه و سرزمین مهد تمدنها استفاده میشود. جمع و مفرد: "وطن" به صورت مفرد است و جمع آن "وطنها" میباشد، اگرچه در اغلب موارد به گونهای گفته میشود که به یک سرزمین خاص اشاره دارد. به طور کلی، کلمه "وطن" در زبان فارسی از اهمیت ویژهای برخوردار است و در متون و گفتارها به طور مکرر مورد استفاده قرار میگیرد.
بگريد مرا دوده و ميهنم
که بي سر ببينند خسته تنم (عنصري)
چو آمد بر مهين ومان خويش
ببردش به سد لابه مهمان خويش
(اسدي توسي) زاد بوم زادگاه
جايباش - 2 ستورگاه
-1 (مصدر) مقيم شدن در جايي .
- 2 اقامت در جايي .
-3 (سم) محل اقامت جاي باش :
((هفتصدوپنجاه وچارازهجت خيرالبشر
مهررا چوزامکان وماه راخوشه وطن .))
(حافظ)
- 4 شهر زاد : ((و اين ضعيف مصنف ترجمه ء
ابوالشرف ناصح ... بوقتي که از وطن خويش
بسبب حوادث روزگار منزعج بود و باصفهان
مقيم ...)
-5 کشوري که شخص در يکي از نواحي آن
مولد شده و نشو و نما کرده ميهن .
يا وطن اصلي . - 1 زادگاه اصلي :
((در زمن نواب سکندرشان رخصت
انصراف يافته متوجه وطن اصلي گرديد.))
-2 آسمان. يا وطن مالوف . جايي که شخص
بسکونت در آن الفت و انس گرفته .
اقامتگاه، زادگاه، مسقطالراس، موطن، ميهن
home, fatherland, home country
منزل، بيت، وطن، دار، مسكن، ملجأ، مسقط الرأس، الهدف، في البيت، إلي النهاية، بإحكام، محلي، أقام، بات، عاد للوطن، بعث به للوطن
anavatan
pays natal
heimatland
país de origen
paese d'origine
خانه، میهن، اقامت گاه، شهر، کشور