ولد
licenseمعنی کلمه ولد
معنی واژه ولد
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | ابن، پس، پور، زاده، فرزند، نتيجه | ||
متضاد | دختر | ||
انگلیسی | son, begetter, vold | ||
عربی | ابن، نجل، ولد، صبي، ذكر | ||
ترکی | doğmak | ||
فرانسوی | né | ||
آلمانی | geboren | ||
اسپانیایی | nacido | ||
ایتالیایی | nato | ||
مرتبط | پسر، مولد، وجوداور | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ولد" در زبان فارسی به معنای "فرزند" یا "پسر" استفاده میشود. برای نوشتن و استفاده صحیح از این کلمه، به نکات زیر توجه کنید:
از آنجا که "ولد" واژهای قدیمی و خاص است، ممکن است در متون ادبی یا دینی بیشتر به کار رود. در مکالمات روزمره، معمولاً از واژه "پسر" یا "فرزند" استفاده میشود. | ||
واژه | ولد | ||
معادل ابجد | 40 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | valad | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمع: اولاد] | ||
مختصات | (وَ لَ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | valad | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ولد | ||
پخش صوت |
فرزند زاي زي (گويش گيلکي) کلمه "ولد" در زبان فارسی به معنای "فرزند" یا "پسر" استفاده میشود. برای نوشتن و استفاده صحیح از این کلمه، به نکات زیر توجه کنید: نحوه نوشتن: کلمه "ولد" باید به صورت صحیح و با املای درست نوشته شود و از حروف فارسی استفاده شود. تلفظ: این کلمه معمولاً به صورت /væləd/ تلفظ میشود. توجه به تلفظ صحیح آن در گفتار مهم است. استفاده در جملات: "ولد" به عنوان اسم میتواند در جملات به کار برود. مثلاً: نکات نگارشی: در استفاده از این کلمه، توجه به قواعد نگارش جمله مانند رعایت فاصلهها، نقطهگذاری و ساختار جملات مهم است. از آنجا که "ولد" واژهای قدیمی و خاص است، ممکن است در متون ادبی یا دینی بیشتر به کار رود. در مکالمات روزمره، معمولاً از واژه "پسر" یا "فرزند" استفاده میشود.
انگليسي جوش جوشکاري
(تک : ولد) فرزندان
(اسم) فرزندن : ((عيسي خان گرجي
ولد لوند خان و همايون خان ولد لوار صاب
هر دو در قلعه ء الموت محبوس بودند .))
جمع : اولاد ولد . يا زاد و ولد.
فرزندان متعدد . يا زاد و ولد کردن .
بچه زادن توليد مثل کردن .يا
ولد چموش . - 1 شخص ناجنس و ناقلا.
- 2 مردم آزار .توضيح گاه در تداول
آنرا ((ولد الچموش)) گويند . يا
ولدسگ . تخم سگ زاده ء سگ
(دشنامي است نظير پدرسگ).
(اسم) جمع ولد فرزندان .
ابن، پس، پور، زاده، فرزند، نتيجه
دختر
son, begetter, vold
ابن، نجل، ولد، صبي، ذكر
doğmak
né
geboren
nacido
nato
پسر، مولد، وجوداور