انبار
licenseمعنی کلمه انبار
معنی واژه انبار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | خزانه، سيلو، مخزن | ||
انگلیسی | store, cellar, storeroom, repository, storehouse, depot, arsenal, garner, stockroom, depository, entrepot, repertory, tender, lodge, seraglio, agglomeration, clearing house, godown, sluice, thesaurus | ||
عربی | تخزين، متجر، مخزن، مستودع، دكان، محل تجاري، ذخيرة، ذاكرة، مؤن، تموين، دخر، خزن، حفظ، إستوعب زود بالمؤن، ودع، خزن المؤن، سجل في الذاكرة، زود، محل | ||
ترکی | mağaza | ||
فرانسوی | magasin | ||
آلمانی | speichern | ||
اسپانیایی | almacenar | ||
ایتالیایی | negozio | ||
مرتبط | فروشگاه، ذخیره، مغازه، دکان، سرداب، زیر زمین، جای شراب انداختن، گودال سرچاه، پیش چاه، انبار کالا، ظرف، صندوق تابوت، خاصگی، مخزن مهمات، انبارگاه، ایستگاه راه اهن، زراد خانه، مهمات جنگی، قورخانه، انبار غله، امانت دار، انبارموقتی، مرکز بازرگانی، کاتالوگ، فهرست، مناقصه، پیشنهاد، پول رایج، مناقصه ومزایده، منزل، کلبه، خانه، جا، شعبه فراماسون ها، اندرون، حرم، شبستان، تراکم، انباشتگی، توده، موسسه تهاتری لندن، قدرت، جرعه، بلع، لقمه بزرگ، سد، ابگیر، دریچه تخلیه، بند سیل گیر، گنجینه، فرهنگ جامع، قاموس، مجموعه اطلاعات | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "انبار" در زبان فارسی به یک مکان برای ذخیرهسازی اشاره دارد و قواعد و نکات نگارشی مختلفی در مورد آن وجود دارد. در ادامه به برخی از این قواعد و نکات اشاره میکنیم:
با رعایت این نکات و قواعد، میتوان استفاده بهتری از کلمه "انبار" در زبان فارسی داشت. | ||
واژه | انبار | ||
معادل ابجد | 254 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'ambār | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: hanbār] | ||
مختصات | ( اَ ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | 'anbAr | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی انبار | ||
پخش صوت |
جاي نگهداري کالا ، جاي انباشتن غله يا چيز ديگر کلمه "انبار" در زبان فارسی به یک مکان برای ذخیرهسازی اشاره دارد و قواعد و نکات نگارشی مختلفی در مورد آن وجود دارد. در ادامه به برخی از این قواعد و نکات اشاره میکنیم: نحوه نوشتن: کلمه "انبار" به صورت صحیح و بدون هیچ علامت خاصی نوشته میشود. هیچ شکل دیگر یا مخففی برای این کلمه وجود ندارد. جنس: "انبار" یک اسم مذکر است. برای مثال، میتوان گفت "انبار بزرگ است." صرف و نحو: جمعسازی: جمع کلمه "انبار" به صورت "انبارها" است. برای مثال: "دو انبار مختلف داریم." مفاهیم مرتبط: شاید لازم باشد اشارهای به کلمات و مفاهیم مرتبط با انبار نیز داشته باشیم، مانند "ذخیرهسازی"، "کالا"، "محل نگهداری" و ... استفاده در ترکیبات: "انبار" میتواند در ترکیب با کلمات دیگر هم به کار رود، مانند "انبار کالا"، "انبار مواد غذایی"، "انبار چوب" و ... با رعایت این نکات و قواعد، میتوان استفاده بهتری از کلمه "انبار" در زبان فارسی داشت.
خزانه، سيلو، مخزن
store, cellar, storeroom, repository, storehouse, depot, arsenal, garner, stockroom, depository, entrepot, repertory, tender, lodge, seraglio, agglomeration, clearing house, godown, sluice, thesaurus
تخزين، متجر، مخزن، مستودع، دكان، محل تجاري، ذخيرة، ذاكرة، مؤن، تموين، دخر، خزن، حفظ، إستوعب زود بالمؤن، ودع، خزن المؤن، سجل في الذاكرة، زود، محل
mağaza
magasin
speichern
almacenar
negozio
فروشگاه، ذخیره، مغازه، دکان، سرداب، زیر زمین، جای شراب انداختن، گودال سرچاه، پیش چاه، انبار کالا، ظرف، صندوق تابوت، خاصگی، مخزن مهمات، انبارگاه، ایستگاه راه اهن، زراد خانه، مهمات جنگی، قورخانه، انبار غله، امانت دار، انبارموقتی، مرکز بازرگانی، کاتالوگ، فهرست، مناقصه، پیشنهاد، پول رایج، مناقصه ومزایده، منزل، کلبه، خانه، جا، شعبه فراماسون ها، اندرون، حرم، شبستان، تراکم، انباشتگی، توده، موسسه تهاتری لندن، قدرت، جرعه، بلع، لقمه بزرگ، سد، ابگیر، دریچه تخلیه، بند سیل گیر، گنجینه، فرهنگ جامع، قاموس، مجموعه اطلاعات