آزرده
licenseمعنی کلمه آزرده
معنی واژه آزرده
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | افسرده، اندوهگين، دلتنگ، دلگير، رنجيده، غمگين، غمناك، مجروح، مكدر، ملول، نژند | ||
متضاد | شاد | ||
انگلیسی | indignant, irksome, anxious | ||
عربی | ساخط، ناقم، غاضب | ||
ترکی | sinirli | ||
فرانسوی | agacé | ||
آلمانی | verärgert | ||
اسپانیایی | enojado | ||
ایتالیایی | infastidito | ||
مرتبط | خشمگین، متغیر، رنجیده، اوقات تلخ، ازرده، کسل کننده، خستگی اور | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "آزرده" در زبان فارسی به معنای ناراحت، متاثر یا رنجیده است و در جملات مختلف به کار میرود. در اینجا به برخی نکات نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
این نکات میتواند به شما در کاربرد صحیح و مؤثر کلمه "آزرده" در نوشتههای فارسی کمک کند. | ||
واژه | آزرده | ||
معادل ابجد | 217 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'āzorde | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [جمع: آزردگان] ‹آزارده› | ||
مختصات | (زُ دِ) (ص مف .) | ||
آواشناسی | 'Azorde | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آزرده | ||
پخش صوت |
رنجيده ،ملول،دلتنگ کلمه "آزرده" در زبان فارسی به معنای ناراحت، متاثر یا رنجیده است و در جملات مختلف به کار میرود. در اینجا به برخی نکات نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نقش کلمه: "آزرده" به عنوان یک صفت بهکار میرود و میتواند حالات انسانی را توصیف کند. مثال: او در اثر بیاحترامی آزرده خاطر شد. توافق در جنس و تعداد: این صفت باید با اسمهایی که توصیف میکند، از نظر جنس و تعداد هماهنگی داشته باشد. مثال: نحوهی استفاده در جملات: معمولاً "آزرده" به عنوان توصیفکننده در کنار اسمها میآید و میتواند به حالات یا احساسات افراد اشاره کند. مثال: ترکیب با حروف اضافی: "آزرده" میتواند بهعنوان صفت در ترکیبات دیگر نیز استفاده شود. مثال: استفاده در قالبهای ادبی: این کلمه میتواند در شعر و ادبیات فارسی بهکار رود و احساسات عمیقتری را منتقل کند. مثال (شعر): این نکات میتواند به شما در کاربرد صحیح و مؤثر کلمه "آزرده" در نوشتههای فارسی کمک کند.
افسرده، اندوهگين، دلتنگ، دلگير، رنجيده، غمگين، غمناك، مجروح، مكدر، ملول، نژند
شاد
indignant, irksome, anxious
ساخط، ناقم، غاضب
sinirli
agacé
verärgert
enojado
infastidito
خشمگین، متغیر، رنجیده، اوقات تلخ، ازرده، کسل کننده، خستگی اور