اندازه
licenseمعنی کلمه اندازه
معنی واژه اندازه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پيمانه، تعداد، حد، شمار، كيل، معيار، مقدار، مقياس، ميزان، وزن 2- پايگاه، پايه، قدر، مرتبه، مكانت، منزلت 3- قطع 4- معادل | ||
انگلیسی | size, measure, extent, measurement, gauge, scale, magnitude, dimension, volume, meter, quantity, limit, bulk, gage, span, quantum, tract, indicator, deal, metre | ||
عربی | حجم، مقاس، مساحة، قياس، اتساع، ضخامة، كمية، مبلغ، قدر، حجم الرأس، مقاس الأحذية، مقاس الملابس، طلاء، رتب حسب الحجم، طلى بالغراء | ||
ترکی | boyut | ||
فرانسوی | taille | ||
آلمانی | größe | ||
اسپانیایی | tamaño | ||
ایتالیایی | misurare | ||
مرتبط | سایز، میزان، قد، قالب، اقدام، مقیاس، پیمانه، وسعت، حوزه، مد، اندازه گیری، سنجش، معیار، درجه، اندازه گیر، ترازو، پوسته، گام، بزرگی، اهمیت، شکوه، ابعاد، بعد، حجم، جلد، کتاب، درجه صدا، مجلد، متر، کنتور، وزن شعر، نظم، کمیت، عدد، چندی، مبلغ، حدود، پایان، غایت، توده، اکثریت، جسم، جثه، گرو، مبارزه طلبی، وثیقه، گستردگی، محدوده، پوشش، وجب، ظرفیت، ذره، پله، رساله، مدت، مقاله، اثر، شاخص، اندیکاتور، نماینده، سودا | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "اندازه" در زبان فارسی یک اسم است و به طور کلی به مفهوم مقدار، ابعاد یا فواصل اشیاء اشاره دارد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنیم:
به لحاظ نگارشی، مانند دیگر کلمات فارسی، باید به املای صحیح، نقطهگذاری و ساختار جملات توجه کنید. | ||
واژه | اندازه | ||
معادل ابجد | 68 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | 'andāze | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: handāčak] ‹انداز› | ||
مختصات | (اَ زِ) (اِ.) | ||
آواشناسی | 'andAze | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اندازه | ||
پخش صوت |
مقياس و مقدار هر چيزي، مبلغ، مقدار، کلمه "اندازه" در زبان فارسی یک اسم است و به طور کلی به مفهوم مقدار، ابعاد یا فواصل اشیاء اشاره دارد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنیم: استفاده از "اندازه" در جملات: قیدهای مربوط به اندازه: ترکیبها و عبارات مرتبط: توافق با فعل: به لحاظ نگارشی، مانند دیگر کلمات فارسی، باید به املای صحیح، نقطهگذاری و ساختار جملات توجه کنید.
مقياس، حد، قدر
1- پيمانه، تعداد، حد، شمار، كيل، معيار، مقدار، مقياس، ميزان، وزن
2- پايگاه، پايه، قدر، مرتبه، مكانت، منزلت
3- قطع
4- معادل
size, measure, extent, measurement, gauge, scale, magnitude, dimension, volume, meter, quantity, limit, bulk, gage, span, quantum, tract, indicator, deal, metre
حجم، مقاس، مساحة، قياس، اتساع، ضخامة، كمية، مبلغ، قدر، حجم الرأس، مقاس الأحذية، مقاس الملابس، طلاء، رتب حسب الحجم، طلى بالغراء
boyut
taille
größe
tamaño
misurare
سایز، میزان، قد، قالب، اقدام، مقیاس، پیمانه، وسعت، حوزه، مد، اندازه گیری، سنجش، معیار، درجه، اندازه گیر، ترازو، پوسته، گام، بزرگی، اهمیت، شکوه، ابعاد، بعد، حجم، جلد، کتاب، درجه صدا، مجلد، متر، کنتور، وزن شعر، نظم، کمیت، عدد، چندی، مبلغ، حدود، پایان، غایت، توده، اکثریت، جسم، جثه، گرو، مبارزه طلبی، وثیقه، گستردگی، محدوده، پوشش، وجب، ظرفیت، ذره، پله، رساله، مدت، مقاله، اثر، شاخص، اندیکاتور، نماینده، سودا