بار
licenseمعنی کلمه بار
معنی واژه بار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پاس، دفعه، مرتبه، مرحله، مره، نوبت، وعده، وهله 2- بر، ثمر، ثمره، حاصل، محصول، ميوه 3- بنه، توشه، حمل، محمول، محموله 4- شرفيابي 5- رستوران، كاباره، مشروبفروشي، ميخانه 6- ثقل، گراني، وزن 7- اجازه، رخصت 8- كود 9- جنين 10- رنج، مشقت | ||
انگلیسی | load, bar, burden, charge, cargo, loading, freight, onus, brunt, audience, freightage, fruit, admittance, barroom, encumbrance, fardel, ligature, restaurant, alloy | ||
عربی | حاجِز | ||
ترکی | Çubuk | ||
فرانسوی | bar | ||
آلمانی | bar | ||
اسپانیایی | bar | ||
ایتالیایی | sbarra | ||
مرتبط | بار الکتریکی، کوله بار، مسئوليت، عملکرد ماشین یا دستگاه، مانع، میله، شمش، تیر، خط، بار مسئوليت، گنجایش، طفل در رحم، اتهام، هزینه، عهده، خرج، مطالبه، بار کشتی، محموله دریایی، بارگیری، عمل پرکردن تفنگ باگلوله، بارکنش، امیختن مواد خارجی به شراب، باربری، کرایه، کرایه کشتی، تعهد، لطمه، ضربه، حضار، مستمعین، ملاقات رسمی، شنودگان، میوه، سود، فایده، شایه، ورود، دخول، اجازهء دخول، تصدیق، گذرایی، سالن مشروب فروشی، بار مشروب فروشی، بار یا پیاله فروشی، نوشابه فروشی، قید، اسباب زحمت، گرفتاری، گرو، بقچه، بسته، شریان بند، بند، کلید کوک سازهای زهی، بخیه زنی، نوار، کافه، میخانه، عیار، درجه، ماخذ، الیاژ فلز مرکب، ترکیب فلز بافلز گرانبها | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) در زبان فارسی، کلمه "بار" میتواند معانی و کاربردهای مختلفی داشته باشد و به همین ترتیب استفادههای نگارشی آن نیز متنوع است. در ادامه، به برخی از قوانین و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با توجه به این نکات، میتوان به درستی و بهطور مؤثر از کلمه "بار" در نگارشهای مختلف استفاده کرد. | ||
واژه | بار | ||
معادل ابجد | 203 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | bār | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت) [عربی؟، مخففِ بارئ؟] [قدیمی] | ||
مختصات | ( اِ.) | ||
آواشناسی | bAr | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بار | ||
پخش صوت |
هر چيزي که روي دوش خود و يا چهار پا يا گاري يا در زبان فارسی، کلمه "بار" میتواند معانی و کاربردهای مختلفی داشته باشد و به همین ترتیب استفادههای نگارشی آن نیز متنوع است. در ادامه، به برخی از قوانین و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: استفاده به عنوان اسم: "بار" به معنای وزن یا بار حمل شده است. مثلاً: "بار سنگینی بر دوش داشت." استفاده به معنای بارش: در مورد باران نیز به کار میرود. مثلاً: "امروز باران شدیدی بارید." تکرار کلمات: وقتی از "بار" به معنای "بار دیگر" استفاده میشود، میتوان به صورت "بار دیگر" یا "دوباره" آن را بیان کرد. مثلاً: "بار دیگر این موضوع را مطرح کردیم." ترکیبات و اصطلاحات: "بار" در ترکیب با دیگر کلمات نیز به کار میرود، مانند: "بار مسئولیت"، "بار مالی"، "بار اطلاعاتی" و غیره. فعلهای مرتبط: میتوان از افعالی مانند "حمل کردن"، "بهرهبرداری کردن" به همراه "بار" استفاده کرد: "او بار را حمل کرد." نقطهگذاری و فاصلهگذاری: در نوشتار فارسی، اگر "بار" در میان جمله باشد، باید به قوانین نقطهگذاری و فاصلهگذاری توجه کرد. با توجه به این نکات، میتوان به درستی و بهطور مؤثر از کلمه "بار" در نگارشهای مختلف استفاده کرد.
اتومبيل حمل کنند
1- پاس، دفعه، مرتبه، مرحله، مره، نوبت، وعده، وهله
2- بر، ثمر، ثمره، حاصل، محصول، ميوه
3- بنه، توشه، حمل، محمول، محموله
4- شرفيابي
5- رستوران، كاباره، مشروبفروشي، ميخانه
6- ثقل، گراني، وزن
7- اجازه، رخصت
8- كود
9- جنين
10- رنج، مشقت
load, bar, burden, charge, cargo, loading, freight, onus, brunt, audience, freightage, fruit, admittance, barroom, encumbrance, fardel, ligature, restaurant, alloy
حاجِز
Çubuk
bar
bar
bar
sbarra
بار الکتریکی، کوله بار، مسئوليت، عملکرد ماشین یا دستگاه، مانع، میله، شمش، تیر، خط، بار مسئوليت، گنجایش، طفل در رحم، اتهام، هزینه، عهده، خرج، مطالبه، بار کشتی، محموله دریایی، بارگیری، عمل پرکردن تفنگ باگلوله، بارکنش، امیختن مواد خارجی به شراب، باربری، کرایه، کرایه کشتی، تعهد، لطمه، ضربه، حضار، مستمعین، ملاقات رسمی، شنودگان، میوه، سود، فایده، شایه، ورود، دخول، اجازهء دخول، تصدیق، گذرایی، سالن مشروب فروشی، بار مشروب فروشی، بار یا پیاله فروشی، نوشابه فروشی، قید، اسباب زحمت، گرفتاری، گرو، بقچه، بسته، شریان بند، بند، کلید کوک سازهای زهی، بخیه زنی، نوار، کافه، میخانه، عیار، درجه، ماخذ، الیاژ فلز مرکب، ترکیب فلز بافلز گرانبها