جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
در زبان فارسی، کلمه "بار" میتواند معانی و کاربردهای مختلفی داشته باشد و به همین ترتیب استفادههای نگارشی آن نیز متنوع است. در ادامه، به برخی از قوانین و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
استفاده به عنوان اسم: "بار" به معنای وزن یا بار حمل شده است. مثلاً: "بار سنگینی بر دوش داشت."
استفاده به معنای بارش: در مورد باران نیز به کار میرود. مثلاً: "امروز باران شدیدی بارید."
تکرار کلمات: وقتی از "بار" به معنای "بار دیگر" استفاده میشود، میتوان به صورت "بار دیگر" یا "دوباره" آن را بیان کرد. مثلاً: "بار دیگر این موضوع را مطرح کردیم."
ترکیبات و اصطلاحات: "بار" در ترکیب با دیگر کلمات نیز به کار میرود، مانند: "بار مسئولیت"، "بار مالی"، "بار اطلاعاتی" و غیره.
فعلهای مرتبط: میتوان از افعالی مانند "حمل کردن"، "بهرهبرداری کردن" به همراه "بار" استفاده کرد: "او بار را حمل کرد."
نقطهگذاری و فاصلهگذاری: در نوشتار فارسی، اگر "بار" در میان جمله باشد، باید به قوانین نقطهگذاری و فاصلهگذاری توجه کرد.
به کارگیری در متنهای ادبی: در شعر و ادبیات، "بار" میتواند به عنوان نماد یا تمثیل نیز به کار رود.
با توجه به این نکات، میتوان به درستی و بهطور مؤثر از کلمه "بار" در نگارشهای مختلف استفاده کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "بار" در جملات مختلف آورده شده است:
امروز باران زیادی بارید و خیابانها خیس شدند.
من هر بار که به این پارک میآیم، احساس آرامش میکنم.
بار سفر را بستیم و به سمت دریا حرکت کردیم.
معلم گفت که برای امتحان بار دیگر مطالب را مرور کنیم.
او هر بار که مشکل دارد، به من زنگ میزند تا کمکش کنم.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید یا موضوع خاصی مدنظر دارید، لطفاً بفرمایید!
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مرتبط: بار الکتریکی، کوله بار، مسئوليت، عملکرد ماشین یا دستگاه، مانع، میله، شمش، تیر، خط، بار مسئوليت، گنجایش، طفل در رحم، اتهام، هزینه، عهده، خرج، مطالبه، بار کشتی، محموله دریایی، بارگیری، عمل پرکردن تفنگ باگلوله، بارکنش، امیختن مواد خارجی به شراب، باربری، کرایه، کرایه کشتی، تعهد، لطمه، ضربه، حضار، مستمعین، ملاقات رسمی، شنودگان، میوه، سود، فایده، شایه، ورود، دخول، اجازهء دخول، تصدیق، گذرایی، سالن مشروب فروشی، بار مشروب فروشی، بار یا پیاله فروشی، نوشابه فروشی، قید، اسباب زحمت، گرفتاری، گرو، بقچه، بسته، شریان بند، بند، کلید کوک سازهای زهی، بخیه زنی، نوار، کافه، میخانه، عیار، درجه، ماخذ، الیاژ فلز مرکب، ترکیب فلز بافلز گرانبها