بارو
licenseمعنی کلمه بارو
معنی واژه بارو
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | باره، برجوبارو، برج، حصار، حصن، دژ، ديوار، قلعه، كلات، كوت، كوشك | ||
انگلیسی | rampart, fortification, battlement, bulwark, barrow | ||
عربی | متراس، سور واق، استحكام، وقاء، حصن بمتراس، rampart | ||
ترکی | el arabası | ||
فرانسوی | brouette | ||
آلمانی | karren | ||
اسپانیایی | carretilla | ||
ایتالیایی | carriola | ||
مرتبط | استحکامات، سد، استحکام، تقویت، سنگر بندی، برج و بارو، خاکریز، خاکریز یا جان پناه، حامی، دیوار، پناه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بارو" در زبان فارسی به معنای دیواره یا حصار است و میتواند به عنوان اسم مورد استفاده قرار گیرد. برای نوشتن و استفاده صحیح از این کلمه و مشابه آن، باید به برخی قواعد فارسی و نگارشی توجه کرد:
توجه به این نکات میتواند به درک و استفاده صحیحتر از کلمه "بارو" کمک کند. | ||
واژه | بارو | ||
معادل ابجد | 209 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | bāru | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [قدیمی] | ||
مختصات | ( اِ.) | ||
آواشناسی | bAru | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بارو | ||
پخش صوت |
حصار، ديوار کلمه "بارو" در زبان فارسی به معنای دیواره یا حصار است و میتواند به عنوان اسم مورد استفاده قرار گیرد. برای نوشتن و استفاده صحیح از این کلمه و مشابه آن، باید به برخی قواعد فارسی و نگارشی توجه کرد: نقطهگذاری: در جملات، بعد از کلمه "بارو" اگر به عنوان اسم خاص یا عمومی استفاده میشود، باید بدانید که آیا نیاز به نقطهگذاری واضحی مثل فاصله یا ویرگول وجود دارد یا خیر. نحو: "بارو" معمولاً به عنوان اسم و در جملات به عنوان فاعل یا مفعول استفاده میشود. مثلاً: "بارو محکم بود" یا "باروهای قدیمی در این منطقه زیاد دیده میشود." جمعسازی: اگر بخواهید جمع بستید، به شکل "باروها" تبدیل میشود. مثلاً: "باروها در گذشته برای دفاع از مناطق مختلف ساخته میشدند." هجاگذاری: باید به نحوه هجاگذاری کلمه توجه کنید که به صورت "با-رو" تلفظ میشود و این نکته برای خوانش صحیح مهم است. توجه به این نکات میتواند به درک و استفاده صحیحتر از کلمه "بارو" کمک کند.
باره، برجوبارو، برج، حصار، حصن، دژ، ديوار، قلعه، كلات، كوت، كوشك
rampart, fortification, battlement, bulwark, barrow
متراس، سور واق، استحكام، وقاء، حصن بمتراس، rampart
el arabası
brouette
karren
carretilla
carriola
استحکامات، سد، استحکام، تقویت، سنگر بندی، برج و بارو، خاکریز، خاکریز یا جان پناه، حامی، دیوار، پناه