باز
licenseمعنی کلمه باز
معنی واژه باز
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | قيد اسم، نيز، هم، همچنين، گشاده، منبسط، گشوده، مفتوح، وا، ازنو، دوباره ، داير، برقرار، برپا ، سنقر، قوش ، قليا ، باج، باژ، خراج ، جدا ، روشن ، جدا، منفصل ، روباز ، بيمانع، آزاد ، فاصلهدار ، چا | ||
متضاد | بسته اسيد 1- باج، باژ، خراج 2- جدا 3- روشن 4- جدا، منفصل 5- روباز 6- بيمانع، آزاد 7- فاصلهدار 8- چا | ||
انگلیسی | open, light, patulous, full-blown, again, nevertheless, base, falcon, hawk, goshawk | ||
عربی | فتح، تفتح، انفتح، شق، كشف، استهل، حرر، أطلق، أفضى إلي، إنفتح على، إنفتح قليلا، مفتوح، مكشوف، صريح، حر، غير متحفظ، غير مطوق بحواجز، جائز الصيد فيه، سخي، جيد المسامية، غير ملجم بضوابط تشريعية، عام، يفتح | ||
ترکی | açık | ||
فرانسوی | ouvrir | ||
آلمانی | offen | ||
اسپانیایی | abierto | ||
ایتالیایی | aprire | ||
مرتبط | سرگشاده، علنی، سبک، سبک وزن، کم، خفیف، پهن، تمام شکفته، کامل، پر باد، تمام، کاملا افراشته، باز هم، دیگر، مجددا، پس، با اینحال، هنوز، ضمنا، پایه، پایگاه، اساس، بنیاد، مبنا، شاهین، توپ قدیمی، قوش قزل، الاطوفان | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "باز" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای متنوعی است و با توجه به متن و مفهوم موردنظر ممکن است به شکلهای مختلفی استفاده شود. در اینجا به برخی از نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم:
با رعایت این نکات، میتوان استفاده بهتری از کلمه "باز" در نگارش و مکالمات داشت. | ||
واژه | باز | ||
معادل ابجد | 10 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | bāz | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (قید) | ||
مختصات | ( اِ.) | ||
آواشناسی | bAz | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی باز | ||
پخش صوت |
پرنده ايست مشهور و معروف که سلاطين و اکابر آنرا کلمه "باز" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای متنوعی است و با توجه به متن و مفهوم موردنظر ممکن است به شکلهای مختلفی استفاده شود. در اینجا به برخی از نکات نگارشی و قواعد مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم: معانی مختلف: استفاده در جملات: فاصلهگذاری: نکات لغوی: با رعایت این نکات، میتوان استفاده بهتری از کلمه "باز" در نگارش و مکالمات داشت.
شکار ميکردند
گشاده ، گشوده ، جدا
گشاده ، گشوده ، جدا
قيد اسم، نيز، هم، همچنين، گشاده، منبسط، گشوده، مفتوح، وا، ازنو، دوباره ، داير، برقرار، برپا ، سنقر، قوش ، قليا ، باج، باژ، خراج ، جدا ، روشن ، جدا، منفصل ، روباز ، بيمانع، آزاد ، فاصلهدار ، چا
بسته اسيد
1- باج، باژ، خراج
2- جدا
3- روشن
4- جدا، منفصل
5- روباز
6- بيمانع، آزاد
7- فاصلهدار
8- چا
open, light, patulous, full-blown, again, nevertheless, base, falcon, hawk, goshawk
فتح، تفتح، انفتح، شق، كشف، استهل، حرر، أطلق، أفضى إلي، إنفتح على، إنفتح قليلا، مفتوح، مكشوف، صريح، حر، غير متحفظ، غير مطوق بحواجز، جائز الصيد فيه، سخي، جيد المسامية، غير ملجم بضوابط تشريعية، عام، يفتح
açık
ouvrir
offen
abierto
aprire
سرگشاده، علنی، سبک، سبک وزن، کم، خفیف، پهن، تمام شکفته، کامل، پر باد، تمام، کاملا افراشته، باز هم، دیگر، مجددا، پس، با اینحال، هنوز، ضمنا، پایه، پایگاه، اساس، بنیاد، مبنا، شاهین، توپ قدیمی، قوش قزل، الاطوفان