از حرکت باز ایستادن
licenseمعنی کلمه از حرکت باز ایستادن
معنی واژه از حرکت باز ایستادن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | stop | ||
عربی | توقف، محطة، موقف، اعتراض، نهاية، الموقف، سدادة، ماسك الزلاج، توقف في رحلة، سكتة قلبية، راحة، محطة قطار، رقابة، طبلة التلفون، إنسداد، علامة وقف في الكتابة، مصد، ممسك، منع، أوقف، وضع حد، قطع، سد، اعترض، انقطع، حول، وضع حدا، انسد، علق، توقف الطائرة، توقف القطار، إقتطع مبلغا مستحقا، ألغى، حجز، أربك، هزم، أوقف الدفع، تردد، أقام مؤقتا، بقي، قام بزيارة | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) در زبان فارسی، کلمه "از حرکت باز ایستادن" به معنای متوقف شدن یا ایستادن از حرکت است و در نوشتار و گفتار باید به نحو صحیح و واضح استفاده شود. در زیر به چند نکته دربارهی قواعد نوشتاری و نگارشی این عبارت اشاره میگردد:
با رعایت این نکات میتوان از عبارت "از حرکت باز ایستادن" در جملات فارسی بهدرستی استفاده کرد. | ||
واژه | از حرکت باز ایستادن | ||
معادل ابجد | 1172 | ||
تعداد حروف | 16 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی از حرکت باز ایستادن | ||
پخش صوت |
باز ايستادن در زبان فارسی، کلمه "از حرکت باز ایستادن" به معنای متوقف شدن یا ایستادن از حرکت است و در نوشتار و گفتار باید به نحو صحیح و واضح استفاده شود. در زیر به چند نکته دربارهی قواعد نوشتاری و نگارشی این عبارت اشاره میگردد: فعل و نهاد: در فارسی، فعل "باز ایستادن" بهعنوان یک فعل مرکب در نظر گرفته میشود. استفاده از "از" بهعنوان حرف اضافه، نهاد و نقش فاعلی نیاز دارد که جمله بهطور کامل معنا پیدا کند. نقطهگذاری: اگر این عبارت در میان جمله باشد، توجه به نقطهگذاری مهم است. بهعنوان مثال: "او از حرکت باز ایستاد" یا "او از حرکت باز ایستاد و سپس به تفکر پرداخت." تطابق فاعل و فعل: توجه به تطابق فاعل و فعل نیز مهم است. مثلاً اگر فاعل مؤنث باشد، فعل باید بهصورت مؤنث صرف شود: "او از حرکت باز ایستادند." زبان ساده: برای درک بهتر و جلوگیری از ابهام، بهتر است جملات به زبان ساده و روان بیان شوند. برای مثال: "او از ادامهی سفر باز ایستاد." با رعایت این نکات میتوان از عبارت "از حرکت باز ایستادن" در جملات فارسی بهدرستی استفاده کرد.
stop
توقف، محطة، موقف، اعتراض، نهاية، الموقف، سدادة، ماسك الزلاج، توقف في رحلة، سكتة قلبية، راحة، محطة قطار، رقابة، طبلة التلفون، إنسداد، علامة وقف في الكتابة، مصد، ممسك، منع، أوقف، وضع حد، قطع، سد، اعترض، انقطع، حول، وضع حدا، انسد، علق، توقف الطائرة، توقف القطار، إقتطع مبلغا مستحقا، ألغى، حجز، أربك، هزم، أوقف الدفع، تردد، أقام مؤقتا، بقي، قام بزيارة