deter |

باز داشتن

معنی: ‎ - 1 منع کردن جلو گيري کردن .
‎ - 2 توقيف کردن حبس کردن .

... ادامه

421 | 0

مترادف: جلوگيري، ردع، ممانعت، منع، نهي، جلوگيري كردن، مانع شدن، ممانعت كردن، منع كردن، نهي كردن

متضاد: امر امر كردن، فرمان دادن، حكم كردن، دستور دادن

نمایش تصویر

اطلاعات بیشتر واژه

آواشناسی:

منبع: فرهنگ فارسی هوشیار

معادل ابجد: 765

شمارگان هجا:

دیگر زبان ها

انگلیسی

deter | encumber , prevent , debar , arrest , dissuade , hold , ban , bar , block , detain , forbid , impeach , impede , interdict , stay , stow , contain , being

عربی

ردع | منع , ثنى , حول , عاق

تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "باز داشتن" یک ترکیب است که به معنای جلوگیری کردن یا منع کردن از چیزی است. در نگارش و استفاده از این کلمه باید به چند نکته توجه کرد:

نحوه‌ی نوشتار: "باز داشتن" به صورت جدا نوشته می‌شود و باید توجه داشت که "باز" و "داشتن" هر دو به‌طور کامل و صحیح نوشته شوند.
استفاده در جملات: این کلمه معمولاً در جملات منفی یا به‌عنوان فعل ملازم به کار می‌رود. به عنوان مثال:
- "او از باز داشتن فرزندش از بازی کردن خودداری کرد."
- "مدیر تصمیم به باز داشتن کارکنان از اضافه‌کاری گرفت."
فعل و ساختار گرامری: "باز داشتن" به عنوان یک فعل، نیازمند مفعول است. به‌عبارت دیگر، معمولاً باید مشخص کنید که از چه چیزی یا چه کسی می‌خواهید جلوگیری کنید.
- مثال: "او سعی کرد از باز داشتن دوستانش از تحصیل جلوگیری کند."
فارسی معیار: در نوشتار فارسی معیار، از این ترکیب به‌صورت درست و استاندارد استفاده کنید و از به کار بردن آن در متن‌های غیررسمی خودداری کنید.
جایگزینی کلمات: در برخی از موارد می‌توان به جای "باز داشتن" از واژه‌های دیگری مانند "جلوگیری" یا "منع کردن" استفاده کرد، اما بهتر است توجه داشته باشید که این کلمات ممکن است در برخی زمینه‌ها معانی متفاوتی داشته باشند.

با رعایت این نکات، می‌توانید از کلمه "باز داشتن" به‌طور مؤثر و صحیح در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.

واژگان مرتبط: ترساندن، تحذیر کردن، اسباب زحمت شدن، دست و پای کسی را گرفتن، منع کردن، ممانعت کردن، پیش گیری کردن، جلو گیری کردن، محروم کردن، ممنوع کردن، توقیف کردن، محبوس کردن، حبس کردن، ناگهان توقیف کردن، منصرف کردن، دلسرد کردن، نگه داشتن، گرفتن، نگاه داشتن، در دست داشتن، چسبیدن، ممنوع ساختن، قدغن کردن، بستن، تحریم کردن، مسدود کردن، از بین رفتن رد کردن دادخواست، بند اوردن، مانع شدن از، قالب کردن، معطل کردن، اجازه ندادن، متهم کردن، بدادگاه جلب کردن، احضار نمودن، عیب جویی کردن، تردید کردن در، مشکل کردن، محجور کردن، نهی کردن، ماندن، باقی ماندن، توقف کردن، پر کردن، تنگ هم چیدن، خوب جا دادن، انباشتن، دارا بودن، شامل بودن، محتوی بودن، محدود نگاهداشتن، متضمن بودن

فرم ورود

آدرس بخش انتخاب شده

رویداد ها - امتیازات

زیر مجموعه ها

سوالات متداول