باطل کردن
licenseمعنی کلمه باطل کردن
معنی واژه باطل کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- ابطال كردن، فسخ كردن، لغو كردن، ملغا ساختن 2- بيمعني كردن، بيهوده گردانيدن، مهمل گذاشتن 3- ناحق جلوه دادن، ناراست قلمداد كردن 4- ضايع گردانيدن 5- خط زدن، قلم زدن 6- ازاعتبار انداختن، نامعتبر اعلام كردن 7- تبطيل | ||
انگلیسی | undo, cancel, override, invalidate, void, dispense, frustrate, annul, invalid, abrogate, derogate, disannul, frank, quash, strike out | ||
عربی | فك، حل، أبطل، ألغى، حطم، أصابه بكارثة، أقلق، أغرى، غوى، الغاء التحميل | ||
مرتبط | خنثی کردن، بی اثر کردن، واچیدن، خراب کردن، بیابرو کردن، لغو کردن، فسخ کردن، خنثی نمودن، سواره گذشتن از، پایمال کردن، باطل ساختن، برتری جستن بر، ناتوان کردن، علیل کردن، باطل شدن، پوچ کردن، بیرون ریختن، خارج شدن، بخشیدن، توزیع کردن، معاف کردن، نا امید کردن، عقیم کردن، عقیم گذاردن، هیچ کردن، منسوخ کردن، از میان بردن، عمل موهن انجام دادن، کسر کردن، تخفیف دادن، کاستن، چپانیدن، اجازه عبور دادن، مجانا فرستادن، مهر زدن، نقض کردن، با ضربه زدن، الغا کردن، له کردن، از بازی خارج شدن، وارد عمل شدن | ||
واژه | باطل کردن | ||
معادل ابجد | 316 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی باطل کردن | ||
پخش صوت |
ستردن
(مصدر) - 1 بيهوده ساختن بي معني کردن.
- 2 ناراست جلوه دادن ابطال .
1- ابطال كردن، فسخ كردن، لغو كردن، ملغا ساختن
2- بيمعني كردن، بيهوده گردانيدن، مهمل گذاشتن
3- ناحق جلوه دادن، ناراست قلمداد كردن
4- ضايع گردانيدن
5- خط زدن، قلم زدن
6- ازاعتبار انداختن، نامعتبر اعلام كردن
7- تبطيل
undo, cancel, override, invalidate, void, dispense, frustrate, annul, invalid, abrogate, derogate, disannul, frank, quash, strike out
فك، حل، أبطل، ألغى، حطم، أصابه بكارثة، أقلق، أغرى، غوى، الغاء التحميل
خنثی کردن، بی اثر کردن، واچیدن، خراب کردن، بیابرو کردن، لغو کردن، فسخ کردن، خنثی نمودن، سواره گذشتن از، پایمال کردن، باطل ساختن، برتری جستن بر، ناتوان کردن، علیل کردن، باطل شدن، پوچ کردن، بیرون ریختن، خارج شدن، بخشیدن، توزیع کردن، معاف کردن، نا امید کردن، عقیم کردن، عقیم گذاردن، هیچ کردن، منسوخ کردن، از میان بردن، عمل موهن انجام دادن، کسر کردن، تخفیف دادن، کاستن، چپانیدن، اجازه عبور دادن، مجانا فرستادن، مهر زدن، نقض کردن، با ضربه زدن، الغا کردن، له کردن، از بازی خارج شدن، وارد عمل شدن