بالش
licenseمعنی کلمه بالش
معنی واژه بالش
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- بالشت، متكا، مخده، مسند، نازبالش 2- بالين 3- رشد، رويش، نمو 4- بالندگي 5- افتخار كردن، مباهات كردن | ||
انگلیسی | pillow, headrest, bolster | ||
عربی | مخدة، مسند، وسادة، توسد، وسد | ||
ترکی | yastık | ||
فرانسوی | oreiller | ||
آلمانی | kissen | ||
اسپانیایی | almohada | ||
ایتالیایی | cuscino | ||
مرتبط | متکا، پشتی، زیرسری، بال | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بالش" در زبان فارسی به معنای وسیلهای است که برای راحتی سر و گردن در زمان خواب استفاده میشود و دارای قواعد خاصی در نگارش و استفاده است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی و زبانی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
این نکات میتواند به نگارش و استفاده صحیح از کلمه "بالش" در متنهای مختلف کمک کند. | ||
واژه | بالش | ||
معادل ابجد | 333 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | bāla(e)š | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [مغولی] ‹بالشت› [قدیمی] | ||
مختصات | ( ~.) ( اِ.) | ||
آواشناسی | bAleS | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بالش | ||
پخش صوت |
بالشت، تکيه که زير سر نهند، تکيه گاه کلمه "بالش" در زبان فارسی به معنای وسیلهای است که برای راحتی سر و گردن در زمان خواب استفاده میشود و دارای قواعد خاصی در نگارش و استفاده است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی و زبانی مرتبط با این کلمه اشاره میشود: نحو و ساختار جملات: جمع و مفرد: صفات و قیدها: نکات املایی: کاربرد در جملات بیانی: این نکات میتواند به نگارش و استفاده صحیح از کلمه "بالش" در متنهای مختلف کمک کند.
1- بالشت، متكا، مخده، مسند، نازبالش
2- بالين
3- رشد، رويش، نمو
4- بالندگي
5- افتخار كردن، مباهات كردن
pillow, headrest, bolster
مخدة، مسند، وسادة، توسد، وسد
yastık
oreiller
kissen
almohada
cuscino
متکا، پشتی، زیرسری، بال