بچه
licenseمعنی کلمه بچه
معنی واژه بچه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-اسم 2- اندكسال، خردسال، صغير، طفل، فرزند، كمسال، كمسن، كودك، نابالغ، نارسيده، نوباوه، نوزاد 3- | ||
متضاد | كبير 1- جوان، بالغ 2- مرد 3- پير 4- همكار، همشاگردي، رفيق 5- كمتجربه، ناپخته 6- شاخهتازه، نهال نورسته 7- پاجوش | ||
انگلیسی | baby, kid, child, cub, infant, fellow, calf, whelp, chick, brood, bairn, chicken, chit, native | ||
عربی | طفل | ||
ترکی | bebek | ||
فرانسوی | bébé | ||
آلمانی | baby | ||
اسپانیایی | bebé | ||
ایتالیایی | bambino | ||
مرتبط | کودک، بچه کوچک، شخص ساده و معصوم، بزغاله، کوچولو، چرم بزغاله، زاده، توله، بچه پستانداران گوشتخوار، بچهحیوان، بچه کمتر از هفت سال، شخص، رفیق، آدم، مرد، دوست، گوساله، ماهیچه ساق پا، نرمه ساق پا، چرم گوساله، تیماج، توله سگ، بچه هرنوع حیوان گوشتخوار، جوجه، جوجههای یک وهله جوجه کشی، جوجه مرغ، ترسو، مرد جوان، کمرو، دخترک، توله حیوانات، یادداشت | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بچه" در زبان فارسی به معنای کودک و فرزند استفاده میشود و در نوشتار و گفتار دارای قواعد خاصی است. در ادامه به نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوانید در نوشتار خود از کلمه "بچه" به درستی استفاده کنید. | ||
واژه | بچه | ||
معادل ابجد | 10 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | bačče | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: vačak] | ||
مختصات | (بَ چِّ) ( اِ.) | ||
آواشناسی | baCCe | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بچه | ||
پخش صوت |
کدام،بکدام کلمه "بچه" در زبان فارسی به معنای کودک و فرزند استفاده میشود و در نوشتار و گفتار دارای قواعد خاصی است. در ادامه به نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میکنم: نوع کلمه: "بچه" یک اسم است و به طور معمول به افراد کوچک، به ویژه کودکان، اشاره دارد. جمعسازی: جمع "بچه" به صورت "بچهها" نوشته و خوانده میشود. در نگارش این جمع، علامت جمع (ها) به انتهای کلمه اضافه میشود. خوردگی: در زبان محاورهای، ممکن است کلمه "بچه" به صورتهای غیررسمی مانند "بچ" یا "بچگی" به کار رود، اما در نوشتههای رسمی، بهتر است از شکل کامل آن استفاده شود. نقشهای نحوی: "بچه" میتواند در جملات نقشهای مختلفی داشته باشد، از جمله فاعل، مفعول و ... استفاده در ترکیبها: "بچه" میتواند در ترکیبهای مختلف به کار برود، مانند "بچهدار" (کسی که فرزند دارد)، "بچهگانه" (مربوط به بچهها) و ... با رعایت این نکات، میتوانید در نوشتار خود از کلمه "بچه" به درستی استفاده کنید.
فرزند،کودک
1-اسم
2- اندكسال، خردسال، صغير، طفل، فرزند، كمسال، كمسن، كودك، نابالغ، نارسيده، نوباوه، نوزاد
3-
كبير
1- جوان، بالغ
2- مرد
3- پير
4- همكار، همشاگردي، رفيق
5- كمتجربه، ناپخته
6- شاخهتازه، نهال نورسته
7- پاجوش
baby, kid, child, cub, infant, fellow, calf, whelp, chick, brood, bairn, chicken, chit, native
طفل
bebek
bébé
baby
bebé
bambino
کودک، بچه کوچک، شخص ساده و معصوم، بزغاله، کوچولو، چرم بزغاله، زاده، توله، بچه پستانداران گوشتخوار، بچهحیوان، بچه کمتر از هفت سال، شخص، رفیق، آدم، مرد، دوست، گوساله، ماهیچه ساق پا، نرمه ساق پا، چرم گوساله، تیماج، توله سگ، بچه هرنوع حیوان گوشتخوار، جوجه، جوجههای یک وهله جوجه کشی، جوجه مرغ، ترسو، مرد جوان، کمرو، دخترک، توله حیوانات، یادداشت