بخشیدن
licenseمعنی کلمه بخشیدن
معنی واژه بخشیدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | اسم، دادن، عطا كردن، هبه كردن، ، گذشت كردن، بخشودن، عفو كردن ، معاف كردن ، كنار رفتن | ||
متضاد | گرفتن، ستدن انتقام گرفتن 1- كنار رفتن | ||
انگلیسی | give, forgive, donate, remit, give away, endue, bestow, dispense, pardon, spare, condone, grant, gift, absolve, assoil, betake, indue, portion, present, privilege, vouchsafe | ||
عربی | منح، أعطى، دفع، وهب، خصص، كشف نفسه، يعطي | ||
ترکی | affetmek | ||
فرانسوی | pardonner | ||
آلمانی | verzeihen | ||
اسپانیایی | perdonar | ||
ایتالیایی | perdonare | ||
مرتبط | ارائه دادن، رساندن، شرح دادن، عفو کردن، تبرئه کردن، امرزیدن، هدیه دادن، اهداء کردن، هبه کردن، خرد شدن، معاف کردن، پول رسانیدن، وجه فرستادن، فاش کردن، بخشیدن به، پوشیدن، وادار کردن، پوشاندن، اراستن، عطاء کردن، باطل کردن، باطل شدن، توزیع کردن، معذرت خواستن، دریغ داشتن، چشم پوشیدن از، برای یدکی نگاه داشتن، در ذخیره نگاه داشتن، چشم پوشی کردن از، اغماض کردن، اعطا کردن، تصدیق کردن، مسلم گرفتن، پیشکش کردن، دارای استعداد کردن، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بری الذمه کردن، پاک کردن، مغفرت کردن، روسفید کردن، ازاد کردن، مرخص کردن، توصیح کردن، واگذاردن، رفتن، صرف نظر کردن، تسهیم کردن، سهم بندی کردن، معرفی کردن، عرضه داشتن، تقدیم داشتن، امتیاز مخصوصی اعطا کردن، تسلیم شدن، تفویض کردن، لطفا حاضر شدن، پذیرفتن، عطاکردن | ||
واژه | بخشیدن | ||
معادل ابجد | 966 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | baxšidan | ||
نوع | مصدر | ||
ترکیب | (مصدرمتعدی) [پهلوی: baxšītan] | ||
مختصات | (بَ دَ) [ په . ] (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بخشیدن | ||
پخش صوت |
(بخشيد بخشد خواهد بخشيد
ببخش بخشنده بخشيده بخشش).
- 1 دادن عطا کردن. - 2 معاف کردن عفو
کردن . - 3 قسمت کردن تقسيم کردن.
- 4 گاهي ورزشکاري براي حفظ منافع حريف يا
باحترام او مسابقه را مي بخشد و بنفع
حريف خود کنار مي کشد.
اسم، دادن، عطا كردن، هبه كردن، ، گذشت كردن، بخشودن، عفو كردن ، معاف كردن ، كنار رفتن
گرفتن، ستدن انتقام گرفتن
1- كنار رفتن
give, forgive, donate, remit, give away, endue, bestow, dispense, pardon, spare, condone, grant, gift, absolve, assoil, betake, indue, portion, present, privilege, vouchsafe
منح، أعطى، دفع، وهب، خصص، كشف نفسه، يعطي
affetmek
pardonner
verzeihen
perdonar
perdonare
ارائه دادن، رساندن، شرح دادن، عفو کردن، تبرئه کردن، امرزیدن، هدیه دادن، اهداء کردن، هبه کردن، خرد شدن، معاف کردن، پول رسانیدن، وجه فرستادن، فاش کردن، بخشیدن به، پوشیدن، وادار کردن، پوشاندن، اراستن، عطاء کردن، باطل کردن، باطل شدن، توزیع کردن، معذرت خواستن، دریغ داشتن، چشم پوشیدن از، برای یدکی نگاه داشتن، در ذخیره نگاه داشتن، چشم پوشی کردن از، اغماض کردن، اعطا کردن، تصدیق کردن، مسلم گرفتن، پیشکش کردن، دارای استعداد کردن، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بری الذمه کردن، پاک کردن، مغفرت کردن، روسفید کردن، ازاد کردن، مرخص کردن، توصیح کردن، واگذاردن، رفتن، صرف نظر کردن، تسهیم کردن، سهم بندی کردن، معرفی کردن، عرضه داشتن، تقدیم داشتن، امتیاز مخصوصی اعطا کردن، تسلیم شدن، تفویض کردن، لطفا حاضر شدن، پذیرفتن، عطاکردن