برآمدن
licenseمعنی کلمه برآمدن
معنی واژه برآمدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | بالاآمدن، طلوع كردن، آفتاب تابيدن ، پديدار گشتن، پديد آمدن، ظاهرشدن، نمايان گرديدن، هويدا شدن ، ورآمدن ، روييدن، رستن ، سر زدن ، متورم شدن، ورم كردن ، به طول انجاميدن، طول كشيدن | ||
متضاد | پايين رفتن غروب كردن ناپديد شدن 1- ورآمدن 2- روييدن، رستن 3- سر زدن 4- متورم شدن، ورم كردن 5- به طول انجاميدن، طول كشيدن | ||
انگلیسی | rise, arise, to come | ||
عربی | يرتفع | ||
ترکی | yükselmek | ||
فرانسوی | se soulever | ||
آلمانی | aufgehen | ||
اسپانیایی | levantate | ||
ایتالیایی | alzati | ||
مرتبط | بالا آمدن، بالا رفتن، برخاستن، بلند شدن، خاستن، برامدن، رخ دادن، طلوع کردن، قیام کردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "برآمدن" از دو بخش "بر" و "آمدن" تشکیل شده است. در زبان فارسی، "برآمدن" به معنای ظاهر شدن، به وجود آمدن یا به اوج رسیدن استفاده میشود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات میتوانید استفاده بهتری از کلمه "برآمدن" در نوشتار خود داشته باشید. | ||
واژه | برآمدن | ||
معادل ابجد | 297 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | bar[']āmadan | ||
نوع | مصدر | ||
ترکیب | (مصدر لازم) ‹ورآمدن› | ||
مختصات | ( ~. مَ دَ) (مص ل .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی برآمدن | ||
پخش صوت |
-1 بالا آمدن . -2 ظاهر شدن کلمه "برآمدن" از دو بخش "بر" و "آمدن" تشکیل شده است. در زبان فارسی، "برآمدن" به معنای ظاهر شدن، به وجود آمدن یا به اوج رسیدن استفاده میشود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نحوه نوشتن: "برآمدن" به صورت یک کلمه نوشته میشود و به جای "بر آمدن" باید از "برآمدن" استفاده کرد. فعل و زمان: این کلمه به عنوان فعل در زمانهای مختلفی مانند حال، گذشته و آینده میتواند به کار رود. مثلاً: مشتقات: از این کلمه میتوان مشتقات متفاوتی ساخت، مانند "برآمدگی" که به معنای برآمدن یا بیرونزدگی است. استفاده در جمله: ویزگیهای زبانی: این کلمه میتواند به صورت فعلی یا اسمی استفاده شود و بسته به ساختار جمله، نوعی زیبایی و تنوع به متن اضافه کند. با رعایت این نکات میتوانید استفاده بهتری از کلمه "برآمدن" در نوشتار خود داشته باشید.
پديد گشتن. -3 طلوع کردن (خورشيد و ستاره).
-4 برجستگي يافتن ور آمدن . -5 ورم
کردن . -6 طول کشيدن : دو هفته برنيامد
که ...
بالاآمدن، طلوع كردن، آفتاب تابيدن ، پديدار گشتن، پديد آمدن، ظاهرشدن، نمايان گرديدن، هويدا شدن ، ورآمدن ، روييدن، رستن ، سر زدن ، متورم شدن، ورم كردن ، به طول انجاميدن، طول كشيدن
پايين رفتن غروب كردن ناپديد شدن
1- ورآمدن
2- روييدن، رستن
3- سر زدن
4- متورم شدن، ورم كردن
5- به طول انجاميدن، طول كشيدن
rise, arise, to come
يرتفع
yükselmek
se soulever
aufgehen
levantate
alzati
بالا آمدن، بالا رفتن، برخاستن، بلند شدن، خاستن، برامدن، رخ دادن، طلوع کردن، قیام کردن