آغاز
licenseمعنی کلمه آغاز
معنی واژه آغاز
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | ابتدا، اوان، اوايل، اول، بدايت، بدو، سرآغاز، شروع، عنفوان، فاتحه، مبدا، مطلع، مقدمه، نخست | ||
متضاد | پايان | ||
انگلیسی | beginning, start, getaway, commencement, inception, outset, dawn, alpha, aurora, authorship, birth, exordium, instep, preface, prime, venue, jump-off, lead-off, the beginning | ||
عربی | البداية، بداية، ابتداء، مطلع، الشروع في، مبادرة، فجر، ناسب، حير، سابقا | ||
ترکی | başlangıç | ||
فرانسوی | le début | ||
آلمانی | der anfang | ||
اسپانیایی | el principio | ||
ایتالیایی | l'inizio | ||
مرتبط | اغاز، اقدام، سر، خاستگاه، مبداء، گریز، دور شو، فرار، گمشو، جشن فارغ التحصیلی، دریافت، درجه گیری، اصل، سحر، سپیده دم، سحرگاه، سپیده، بامداد، فجر، حرف اول الفبای یونانی، ستارهء اول، سرخی شفق، نویسندگی، تالیف و تصنیف، ابداع، ابتکار، احدای، ایجاد، تولد، زایش، میلاد، پیدایش، سردفتر، دیباچه، اول هر چیزی، سراغاز، پشت پا، پاشنه جوراب یا کفش، رویه، پیش گفتار، کمال، بهار جوانی، زبده، بهترین قسمت، محل دادرسی، حوزه صلاحیت دادگاه، محل وقوع جرم یا دعوی، شروع بحمله، رهبری، ضربت | ||
واژه | آغاز | ||
معادل ابجد | 1009 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | 'āqāz | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | ( اِ.) | ||
آواشناسی | 'AqAz | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آغاز | ||
پخش صوت |
بدائت،بده ،فاتحه
ابتدا، اوان، اوايل، اول، بدايت، بدو، سرآغاز، شروع، عنفوان، فاتحه، مبدا، مطلع، مقدمه، نخست
پايان
beginning, start, getaway, commencement, inception, outset, dawn, alpha, aurora, authorship, birth, exordium, instep, preface, prime, venue, jump-off, lead-off, the beginning
البداية، بداية، ابتداء، مطلع، الشروع في، مبادرة، فجر، ناسب، حير، سابقا
başlangıç
le début
der anfang
el principio
l'inizio
اغاز، اقدام، سر، خاستگاه، مبداء، گریز، دور شو، فرار، گمشو، جشن فارغ التحصیلی، دریافت، درجه گیری، اصل، سحر، سپیده دم، سحرگاه، سپیده، بامداد، فجر، حرف اول الفبای یونانی، ستارهء اول، سرخی شفق، نویسندگی، تالیف و تصنیف، ابداع، ابتکار، احدای، ایجاد، تولد، زایش، میلاد، پیدایش، سردفتر، دیباچه، اول هر چیزی، سراغاز، پشت پا، پاشنه جوراب یا کفش، رویه، پیش گفتار، کمال، بهار جوانی، زبده، بهترین قسمت، محل دادرسی، حوزه صلاحیت دادگاه، محل وقوع جرم یا دعوی، شروع بحمله، رهبری، ضربت