برهم زدن
license
98
1667
100
معنی کلمه برهم زدن
معنی واژه برهم زدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- به همزدن، زيرورو كردن، مخلوط كردن 2- پراكنده كردن، پراكنده ساختن، آشفته كردن، پريشان كردن 3- از نظم انداختن، ايجاد اختلال كردن، بينظم كردن، مختل كردن 4- خراب كردن | ||
انگلیسی | nictitate, disruption | ||
عربی | nictitate | ||
مرتبط | چشمک زدن | ||
واژه | برهم زدن | ||
معادل ابجد | 308 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
مختصات | ( ~. زَ دَ) (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی برهم زدن | ||
پخش صوت |
يکي را بر ديگري زدن،تصادم
1- به همزدن، زيرورو كردن، مخلوط كردن
2- پراكنده كردن، پراكنده ساختن، آشفته كردن، پريشان كردن
3- از نظم انداختن، ايجاد اختلال كردن، بينظم كردن، مختل كردن
4- خراب كردن
nictitate, disruption
nictitate
چشمک زدن