آگاه کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه آگاه کردن
معنی واژه آگاه کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | inform, acquaint, admonish, intuit, warn, warning, to inform | ||
عربی | علم، خبر، أبلغ عن، طلع، حزر، يخبر | ||
مرتبط | اطلاع دادن، اگاه کردن، خبرچینی کردن، مطلبی را رساندن، اگاهی دادن، مستحضر داشتن، اشنا کردن، مسبوق کردن، مطلع کردن، نصیحت کردن، پند دادن، وعظ کردن، موعظه کردن، دستور دادن، تعلیم دادن، درک کردن، هشدار دادن، متنبه کردن، اخطار کردن به، تذکر دادن، خبر دادن، هشدار، اخطار، اعلام، اعلام خطر، زنگ خطر، اشاره | ||
واژه | آگاه کردن | ||
معادل ابجد | 301 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آگاه کردن | ||
پخش صوت |
مطلع کردن با خبر کردن
خبردار کردن .
inform, acquaint, admonish, intuit, warn, warning, to inform
علم، خبر، أبلغ عن، طلع، حزر، يخبر
اطلاع دادن، اگاه کردن، خبرچینی کردن، مطلبی را رساندن، اگاهی دادن، مستحضر داشتن، اشنا کردن، مسبوق کردن، مطلع کردن، نصیحت کردن، پند دادن، وعظ کردن، موعظه کردن، دستور دادن، تعلیم دادن، درک کردن، هشدار دادن، متنبه کردن، اخطار کردن به، تذکر دادن، خبر دادن، هشدار، اخطار، اعلام، اعلام خطر، زنگ خطر، اشاره