بود
licenseمعنی کلمه بود
معنی واژه بود
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | حيات، وجود، هستي | ||
متضاد | عدم، نيستي | ||
انگلیسی | was | ||
عربی | كان | ||
ترکی | oldu | ||
فرانسوی | Était | ||
آلمانی | war | ||
اسپانیایی | era | ||
ایتالیایی | era | ||
مرتبط | بودن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بود" یکی از فعلهای گذشته در زبان فارسی است که به شکلهای مختلفی در جملات مورد استفاده قرار میگیرد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
در نهایت، برای استفاده صحیح از "بود" و کلمات مشابه، مهم است که با ساختار جملات و قواعد نحوی زبان فارسی آشنا باشیم. | ||
واژه | بود | ||
معادل ابجد | 12 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | bovad | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (فعل سوم شخص مفرد از مصدر بودن) | ||
مختصات | (مص مر.) 1 - وجود. 2 - هستی ، سرمایه . بو دادن (دَ) (مص ل .) | ||
آواشناسی | bud | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بود | ||
پخش صوت |
هستي، وجود، بودن کلمه "بود" یکی از فعلهای گذشته در زبان فارسی است که به شکلهای مختلفی در جملات مورد استفاده قرار میگیرد. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: فعل گذشته: "بود" به معنای وجود داشتن و یا حالت داشتن در زمان گذشته است. به عنوان مثال: "او دیروز در کلاس بود." فعل کمکی: "بود" میتواند به عنوان فعل کمکی در ساخت زمانهای مختلف مورد استفاده قرار گیرد. برای نمونه: "او خواهد بود." جملات وصفی: میتوان از "بود" در جملات وصفی برای توصیف حالتی استفاده کرد. به عنوان مثال: "او همیشه خوشحال بود." تطابق فاعل و فعل: در جملات باید توجه داشت که فاعل و فعل از نظر جنس، عدد و شخص با هم مطابقت داشته باشند. مثلاً: "آنها در جمع بودند." (جمع) و "او در جمع بود." (مفرد) حالت مجهول: "بود" همچنین میتواند در جملات مجهول نیز به کار رود. مثلاً: "کتاب دیروز نوشته شده بود." نحوه فاصلهگذاری: در نوشتار رسمی، بهتر است که از استفاده نادرست فاصله گذاری بین "بود" و کلمات دیگر خودداری کرد. به عنوان مثال: "او در آنجا بود." (صحیح) و نه "او در آنجا بود." (نادرست). در نهایت، برای استفاده صحیح از "بود" و کلمات مشابه، مهم است که با ساختار جملات و قواعد نحوی زبان فارسی آشنا باشیم.
حيات، وجود، هستي
عدم، نيستي
was
كان
oldu
Était
war
era
era
بودن