بیچاره
licenseمعنی کلمه بیچاره
معنی واژه بیچاره
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | بينوا، تهيدست، محتاج، مستمند، مسكين، نيازمند، درمانده، ذله، عاجز، فرومانده، لاعلاج، مستاصل، ناچار ، بدبخت، بيسامان، فلكزده، نامراد | ||
متضاد | بينياز، دارا خوشبخت | ||
انگلیسی | hapless,poor,forlorn,helpless,incurable,desperate,destitute,shiftless,wretched | ||
عربی | قليل الحظ، بائس، شىء الطالع، التعاسة | ||
ترکی | fakir | ||
فرانسوی | les pauvres | ||
آلمانی | die armen | ||
اسپانیایی | los pobres | ||
ایتالیایی | il povero | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بیچاره" یکی از واژههای فارسی است که در زبان فارسی بهطور معمول بهعنوان صفت به کار میرود و به معنای شخصی غمگین، بینوا یا در وضعیت سخت و دشواری قرار دارد. قواعد نگارشی و زبانی برای "بیچاره":
با رعایت این قواعد، میتوانید در نوشتار و گفتار خود از کلمه "بیچاره" بهدرستی و بهطور مؤثر استفاده کنید. | ||
واژه | بیچاره | ||
معادل ابجد | 221 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | bičāre | ||
نوع | صفت | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) | ||
مختصات | (رِ) (ص .) | ||
آواشناسی | biCAre | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی بیچاره | ||
پخش صوت |
- 1 عاجز درمانده . - 2 بيعلاج کلمه "بیچاره" یکی از واژههای فارسی است که در زبان فارسی بهطور معمول بهعنوان صفت به کار میرود و به معنای شخصی غمگین، بینوا یا در وضعیت سخت و دشواری قرار دارد. نحوه نوشتن: تکیه و تلفظ: استفاده در جمله: نکات معنایی: با رعایت این قواعد، میتوانید در نوشتار و گفتار خود از کلمه "بیچاره" بهدرستی و بهطور مؤثر استفاده کنید.
بيدرمان . - 3 محتاج نيازمند .
بينوا، تهيدست، محتاج، مستمند، مسكين، نيازمند، درمانده، ذله، عاجز، فرومانده، لاعلاج، مستاصل، ناچار ، بدبخت، بيسامان، فلكزده، نامراد
بينياز، دارا خوشبخت
hapless,poor,forlorn,helpless,incurable,desperate,destitute,shiftless,wretched
قليل الحظ، بائس، شىء الطالع، التعاسة
fakir
les pauvres
die armen
los pobres
il poveroقواعد نگارشی و زبانی برای "بیچاره":