آماده کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه آماده کردن
معنی واژه آماده کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | belay, prepare, gird, provide, list, prime, ready, unlimber, draft, confect, preparing | ||
عربی | ثبت | ||
مرتبط | اماده کردن، پوشاندن، محاط کردن، وسیله پیچیدن، ساختن، فراهم نمودن، مهیا ساختن، اماده شدن، تدارک دیدن، نیرومند کردن، محاصره کردن، کمربند بستن، تهیه کردن، مجهز کردن، میسر ساختن، وسیله فراهم کردن، فهرست کردن، در فهرست وارد کردن، در لیست ثبت کردن، شیار کردن، کج کردن، بار کردن، تفنگ را پر کردن، بتونه کاری کردن، قبلا تعلیم دادن، تحریک کردن، مهیا کردن، حاضر کردن، از بشکه ریختن، طرح کردن، فرا خواندن، ترکیب کردن | ||
واژه | آماده کردن | ||
معادل ابجد | 325 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آماده کردن | ||
پخش صوت |
حاضر کردن مهياکردن آمادن .
belay, prepare, gird, provide, list, prime, ready, unlimber, draft, confect, preparing
ثبت
اماده کردن، پوشاندن، محاط کردن، وسیله پیچیدن، ساختن، فراهم نمودن، مهیا ساختن، اماده شدن، تدارک دیدن، نیرومند کردن، محاصره کردن، کمربند بستن، تهیه کردن، مجهز کردن، میسر ساختن، وسیله فراهم کردن، فهرست کردن، در فهرست وارد کردن، در لیست ثبت کردن، شیار کردن، کج کردن، بار کردن، تفنگ را پر کردن، بتونه کاری کردن، قبلا تعلیم دادن، تحریک کردن، مهیا کردن، حاضر کردن، از بشکه ریختن، طرح کردن، فرا خواندن، ترکیب کردن