پاره کردن
licenseمعنی کلمه پاره کردن
معنی واژه پاره کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | جردادن، دريدن، شكافتن، قطع كردن، گسستن، گسيختن | ||
انگلیسی | rip, tear up, tear, shred, rend, mangle, cut, lacerate, lancinate | ||
عربی | مزق، قلع، فرم، انشق، اندفع، شق، شخص متهتك، فرس مرهق عديم النفع، إرقد بسلام | ||
مرتبط | دریدن، شکافتن، پاره پاره ومتلاشی کردن، درهم دریدن، پاره پاره کرد ن، گسستن، دراندن، گسیختن، چاک دادن، بریدن، باریک بریدن، کندن، چاک زدن، له کردن، خرد کردن، زدن، برش دادن، قطع کردن، کم کردن، مجروح کردن، ازردن، با نیزه سوراخ کردن | ||
واژه | پاره کردن | ||
معادل ابجد | 482 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پاره کردن | ||
پخش صوت |
از هم دريدن شکافتن بريدن
قطع کردن .
جردادن، دريدن، شكافتن، قطع كردن، گسستن، گسيختن
rip, tear up, tear, shred, rend, mangle, cut, lacerate, lancinate
مزق، قلع، فرم، انشق، اندفع، شق، شخص متهتك، فرس مرهق عديم النفع، إرقد بسلام
دریدن، شکافتن، پاره پاره ومتلاشی کردن، درهم دریدن، پاره پاره کرد ن، گسستن، دراندن، گسیختن، چاک دادن، بریدن، باریک بریدن، کندن، چاک زدن، له کردن، خرد کردن، زدن، برش دادن، قطع کردن، کم کردن، مجروح کردن، ازردن، با نیزه سوراخ کردن