پاشنه
licenseمعنی کلمه پاشنه
معنی واژه پاشنه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | heel, stern, pivot, trigger, talon, heelpiece | ||
عربی | كعب، كعب الحذاء، جنوح، رث، عقب عظم مؤخر القدم، ميلان، بائس، عقب، أصلح الحذاء، جنح، عدا، أدخل، جرى فى أعقاب شخص ما، زود وبخاصة المال | ||
ترکی | topuk | ||
فرانسوی | talon | ||
آلمانی | hacke | ||
اسپانیایی | tacón | ||
ایتالیایی | tacco | ||
مرتبط | پاشنه جوراب، عقب، پشت سم، پاهای عقب، ته، عقب کشتی، کشتیدم، محور، لولا، مدار، میله، محور چرخ، ماشه، گیره، قلاب، ماشه اسلحه، سنگ زیر چرخ، پاشنه پا، چنگال، پنجه، ناخن، پاشنه پوش | ||
واژه | پاشنه | ||
معادل ابجد | 358 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | pāšne | ||
نوع | اسم | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: pāšnak] ‹پاشنا، پایشنه› | ||
مختصات | (نِ) [ په . ] ( اِ.) | ||
آواشناسی | pASne | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پاشنه | ||
پخش صوت |
-1 جزو موخر پاي آدمي پل بل
پاشنا عقب . -2 استخواني درشت و کوتاه که
تکيه ء آدمي و ديگر حيوان هنگام ايستادن
بر آن بود استخوان جزو موخر قدم عظم
عقب . يا پاشنه ء پا -3 آنجاي از کفش که
پاشنه ء آدمي بر آن آيد عقب کفش . يا
پاشنه ء کفش را ور کشيدن . مهياي انجام
دادن کاري شدن . يا پاشنه (پاشنه هاي)
کسي را کشيدن . ويرا بکاري بفريب تهييج و
ترغيب کردن . -4 قسمتي از بن در که برزمين
يا بگوشه ء زيرين چارچوب فرو رود و در
بر روي آن چرخد . يا پاشنه ء خانه ء کسي
را در آوردن.بستوه آوردن وي بسبب مطالبه ء
طلبي يا خواهشي. يا پاشنه ء دهن را کشيدن.
عتاب بسيار کردن دشنام فراوان دادن .
-5 ماشه ء تفنگ. -6 (در ويلن) آرشه ء ويلن
دو انتها دارد. آن قسمت از آرشه که در بين
دست يا انگشتان نوازنده قرار ميگيرد (ته)
يا (پاشنه ء) آرشه گفته ميشود و ممکن است
نغمه اي را روي ويلن با پاشنه اجرا کنند
و اين سه حالت دارد : -1 آنکه فقط حرکت
آرشه بطرف راست باشد . -2 آنکه فقط حرکت
آرشه بطرف چپ باشد . -3 آنکه حرکت آرشه در
هر دو جهت چپ و راست باشد . اجراي نغمه
با پاشنه ء آرشه باعث منقطع شدن نغمه
ميگردد . يامثل پاشنه شتر . ناني سياه و
سخت .
heel, stern, pivot, trigger, talon, heelpiece
كعب، كعب الحذاء، جنوح، رث، عقب عظم مؤخر القدم، ميلان، بائس، عقب، أصلح الحذاء، جنح، عدا، أدخل، جرى فى أعقاب شخص ما، زود وبخاصة المال
topuk
talon
hacke
tacón
tacco
پاشنه جوراب، عقب، پشت سم، پاهای عقب، ته، عقب کشتی، کشتیدم، محور، لولا، مدار، میله، محور چرخ، ماشه، گیره، قلاب، ماشه اسلحه، سنگ زیر چرخ، پاشنه پا، چنگال، پنجه، ناخن، پاشنه پوش