پایین آمدن
licenseمعنی کلمه پایین آمدن
معنی واژه پایین آمدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | dip, descend, fall, down | ||
عربی | غمس، غطس، انحدر، خفض ثم ثانية، سقط، تصفح كتابا، عتم، نزل العلم، انغمس، قحم، صندوق، غرف، تورط، غرق، انحنى، تراجع | ||
مرتبط | تعمید دادن، پایین امدن، سرازیر شدن، فرود امدن، نزول کردن، پیاده شدن، پایین رفتن، سقوط کردن، ویران شدن، تنزل کردن، چکیدن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پایین آمدن" یک فعل مرکب است که به معنای کاهش ارتفاع یا پایین آمدن از یک سطح به سطح دیگر است. در زبان فارسی، قواعد خاصی برای استفاده از این کلمه و نگارش آن وجود دارد. به برخی از نکات قواعدی و نگارشی مربوط به "پایین آمدن" اشاره میکنیم:
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "پایین آمدن" به درستی استفاده کرد و جملات روان و صحیحی ایجاد کرد. | ||
واژه | پایین آمدن | ||
معادل ابجد | 168 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | مصدر | ||
مختصات | (مَ دَ) (مص ل .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پایین آمدن | ||
پخش صوت |
-1 بزير آمدن فرود آمدن پياده کلمه "پایین آمدن" یک فعل مرکب است که به معنای کاهش ارتفاع یا پایین آمدن از یک سطح به سطح دیگر است. در زبان فارسی، قواعد خاصی برای استفاده از این کلمه و نگارش آن وجود دارد. به برخی از نکات قواعدی و نگارشی مربوط به "پایین آمدن" اشاره میکنیم: فعلهای مرکب: "پایین آمدن" از دو قسمت "پایین" (مفعول یا صفت) و "آمدن" (فعل) تشکیل شده است. در جملات باید به صورت فعل مرکب استفاده شود و معمولاً به عنوان فعل اصلی جمله عمل میکند. صرف فعل: این فعل باید به تناسب زمان و شخص صرف شود. مثلاً: توافق فاعل و فعل: فاعل جمله باید با فعل از نظر شخص و تعداد همخوانی داشته باشد. به عنوان مثال: استفاده در جملات: برای به کار بردن "پایین آمدن" در جملات، میتوان از آن به عنوان فعل اصلی یا به عنوان جزئی از ترکیبهای دیگر استفاده کرد. به عنوان مثال: با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "پایین آمدن" به درستی استفاده کرد و جملات روان و صحیحی ایجاد کرد.
شدن هبوط منحط شدن انحطاط مقابل
بالا رفتن . -2 خوابيدن و فرو ريختن سقف و
ديوار و مانند آن رمبيدن : سقف و ديوار
و مانند آن رمبيدن : سقف خانه ام پايين
آمد . -3 کم شدن ارزان شدن نازل شدن :
هزينه پايين ميايد . يا پايين آمدن از خر
شيطان .
dip, descend, fall, down
غمس، غطس، انحدر، خفض ثم ثانية، سقط، تصفح كتابا، عتم، نزل العلم، انغمس، قحم، صندوق، غرف، تورط، غرق، انحنى، تراجع
تعمید دادن، پایین امدن، سرازیر شدن، فرود امدن، نزول کردن، پیاده شدن، پایین رفتن، سقوط کردن، ویران شدن، تنزل کردن، چکیدن