پرداخت
licenseمعنی کلمه پرداخت
معنی واژه پرداخت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- ادا، تاديه، بازدادن، كارسازي، وامگذاري 2- آهار، جلا، صيقل، صيقلي 3- صافكاري، صاف كردن | ||
متضاد | دريافت | ||
انگلیسی | payment, pay, fee, disbursement, finish, settlement, polish, remittance, remuneration, expenditure, payoff, burnish, emolument, hire, outlay, remitment, the payment | ||
عربی | دفع، دفعة، مكافأة، دفع مال، تسديد الديون، جزاء، قسط | ||
ترکی | ödeme | ||
فرانسوی | le paiement | ||
آلمانی | die bezahlung | ||
اسپانیایی | el pago | ||
ایتالیایی | il pagamento | ||
مرتبط | پول، تادیه، وجه، قسط، کارسازی، اجرت، حقوق ماهیانه، دستمزد، شهریه، پاداش، هزینه، خرج، پایان، خاتمه، ختم، فرجام، پرداخت رنگ وروغن، توافق، تصفیه، تسویه، مسکن، ته نشینی، صیقل، واکس زنی، ارایش، وجه ارسالی، انتقال، فرستادن پول، اجر، سزا، مصرف، صرف، بر امد، نتیجه نهایی، جزای کیفر، مقرری، مداخل، مواجب، درامد، حقوق، کرایه، اجاره، مزد، مبلغ سرمایه گذاری شده، ارسال وجه، پرداختن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پرداخت" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای مختلفی است، و قوانین و نکات نگارشی خاصی پیرامون آن وجود دارد. در زیر به برخی از این نکات اشاره میشود:
با رعایت نکات فوق، میتوانید کلمه "پرداخت" را به درستی و با دقت در متنهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | پرداخت | ||
معادل ابجد | 1207 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | pardāxt | ||
نوع | مصدراسم | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (بن ماضیِ پرداختن، اسم مصدر) | ||
مختصات | (پَ) (مص مر.) | ||
آواشناسی | pardAxt | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پرداخت | ||
پخش صوت |
-1 پرداختن -2 جلا صيقل . کلمه "پرداخت" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای مختلفی است، و قوانین و نکات نگارشی خاصی پیرامون آن وجود دارد. در زیر به برخی از این نکات اشاره میشود: تعریف و استعمال: "پرداخت" به معنای عمل پرداخت وجه، انجام هزینه، یا تسویه حساب است. همچنین در متون رسمی و قانونی نیز برای اشاره به تعهدات مالی و اقتصادی استفاده میشود. جملات و ترکیبها: نکات نگارشی: ترکیبهای رایج: با رعایت نکات فوق، میتوانید کلمه "پرداخت" را به درستی و با دقت در متنهای خود استفاده کنید.
-3 پرداز نقشها . -4 توجه .
1- ادا، تاديه، بازدادن، كارسازي، وامگذاري
2- آهار، جلا، صيقل، صيقلي
3- صافكاري، صاف كردن
دريافت
payment, pay, fee, disbursement, finish, settlement, polish, remittance, remuneration, expenditure, payoff, burnish, emolument, hire, outlay, remitment, the payment
دفع، دفعة، مكافأة، دفع مال، تسديد الديون، جزاء، قسط
ödeme
le paiement
die bezahlung
el pago
il pagamento
پول، تادیه، وجه، قسط، کارسازی، اجرت، حقوق ماهیانه، دستمزد، شهریه، پاداش، هزینه، خرج، پایان، خاتمه، ختم، فرجام، پرداخت رنگ وروغن، توافق، تصفیه، تسویه، مسکن، ته نشینی، صیقل، واکس زنی، ارایش، وجه ارسالی، انتقال، فرستادن پول، اجر، سزا، مصرف، صرف، بر امد، نتیجه نهایی، جزای کیفر، مقرری، مداخل، مواجب، درامد، حقوق، کرایه، اجاره، مزد، مبلغ سرمایه گذاری شده، ارسال وجه، پرداختن