پرداخت کردن
licenseمعنی کلمه پرداخت کردن
معنی واژه پرداخت کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | pay off, pay, buff, burnish, disburse, furbish, give money, polish, scour, spend money | ||
عربی | دفع كل دينه، دفع مستحقات عليه، أصبح ساري المفعول، .سدد دينك | ||
مرتبط | پرداختن، تادیه کردن، تسویه کردن، تلافی کردن، پول دادن، دادن، کارسازی داشتن، براق کردن، صیقل دادن، جلا دادن، صیقل کردن، خرج کردن، پاک کردن، تجدید کردن، صورت تازه دادن به، تجدید نظر کردن در، مالیدن، واکس زدن، صیقلی کردن، جستجو کردن، شستن، زدودن، صابون زدن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پرداخت کردن" در زبان فارسی به معنای انجام عمل پرداخت وجه یا هزینهای است. نکات زیر در رابطه با قواعد استفاده از این کلمه و نحوه نگارش آن میتواند مفید باشد:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "پرداخت کردن" به درستی و به طرز مؤثری در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | پرداخت کردن | ||
معادل ابجد | 1481 | ||
تعداد حروف | 10 | ||
نوع | مصدر | ||
مختصات | ( ~. کَ دَ)(مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پرداخت کردن | ||
پخش صوت |
-2 جلا دادن برق انداختن پاک کلمه "پرداخت کردن" در زبان فارسی به معنای انجام عمل پرداخت وجه یا هزینهای است. نکات زیر در رابطه با قواعد استفاده از این کلمه و نحوه نگارش آن میتواند مفید باشد: فعل درست: "پرداخت کردن" یک فعل مرکب است که شامل "پرداخت" به عنوان اسم و "کردن" به عنوان فعل است. در جملات میتوان به این شکل از آن استفاده کرد: نحو جمله: در جملات فارسی معمولاً فاعل قبل از فعل و مفعول بعد از فعل قرار میگیرد. بنابراین جمله "من پرداخت کردم" صحیح است. حروف اضافه: در بعضی موارد، استفاده از حروف اضافه مناسب است. برای مثال: جایگزینی با کلمات دیگر: در برخی موارد ممکن است "پرداخت کردن" را با کلمات دیگر مانند "تسویه" یا "تحویل" جایگزین کرد. این بستگی به زمینه دارد. قواعد نگارشی: هنگام نوشتن، دقت کنید که "پرداخت کردن" به صورت صحیح و بدون اشتباه تایپی نوشته شود. همچنین، در متون رسمی میتوانید از فرمهای مختصر شده نیز استفاده کنید، مانند "پرداخت". با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "پرداخت کردن" به درستی و به طرز مؤثری در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
کردن زنگ فلز روشن و تابان کردن صيقل
کردن .
pay off, pay, buff, burnish, disburse, furbish, give money, polish, scour, spend money
دفع كل دينه، دفع مستحقات عليه، أصبح ساري المفعول، .سدد دينك
پرداختن، تادیه کردن، تسویه کردن، تلافی کردن، پول دادن، دادن، کارسازی داشتن، براق کردن، صیقل دادن، جلا دادن، صیقل کردن، خرج کردن، پاک کردن، تجدید کردن، صورت تازه دادن به، تجدید نظر کردن در، مالیدن، واکس زدن، صیقلی کردن، جستجو کردن، شستن، زدودن، صابون زدن