پرداخت کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه پرداخت کردن
معنی واژه پرداخت کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | pay off, pay, buff, burnish, disburse, furbish, give money, polish, scour, spend money | ||
عربی | دفع كل دينه، دفع مستحقات عليه، أصبح ساري المفعول، .سدد دينك | ||
مرتبط | پرداختن، تادیه کردن، تسویه کردن، تلافی کردن، پول دادن، دادن، کارسازی داشتن، براق کردن، صیقل دادن، جلا دادن، صیقل کردن، خرج کردن، پاک کردن، تجدید کردن، صورت تازه دادن به، تجدید نظر کردن در، مالیدن، واکس زدن، صیقلی کردن، جستجو کردن، شستن، زدودن، صابون زدن | ||
واژه | پرداخت کردن | ||
معادل ابجد | 1481 | ||
تعداد حروف | 10 | ||
نوع | مصدر | ||
مختصات | ( ~. کَ دَ)(مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پرداخت کردن | ||
پخش صوت |
-2 جلا دادن برق انداختن پاک
کردن زنگ فلز روشن و تابان کردن صيقل
کردن .
pay off, pay, buff, burnish, disburse, furbish, give money, polish, scour, spend money
دفع كل دينه، دفع مستحقات عليه، أصبح ساري المفعول، .سدد دينك
پرداختن، تادیه کردن، تسویه کردن، تلافی کردن، پول دادن، دادن، کارسازی داشتن، براق کردن، صیقل دادن، جلا دادن، صیقل کردن، خرج کردن، پاک کردن، تجدید کردن، صورت تازه دادن به، تجدید نظر کردن در، مالیدن، واکس زدن، صیقلی کردن، جستجو کردن، شستن، زدودن، صابون زدن