پرده
licenseمعنی کلمه پرده
معنی واژه پرده
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پوشش، حجاب، ستر، غشا، غطاء 2- لايه 3- راه، گاه، مقام، نغمه، نوا 4- صحنه، نقش 5- تابلو 6- چادر، خرگاه، خيمه 7- اندرون، حرم، حرمسرا | ||
انگلیسی | screen, curtain, membrane, veil, blind, pall, window shade, patagium, tympan, tympanum | ||
عربی | شاشة، ستار، حجاب، غربال، حاجز، شاشة التلفزيون، منخل، صيحة، ممثل سينمائي، ستر، عرض على الشاشة، غربل، صان، صور سينمائيا | ||
ترکی | perde | ||
فرانسوی | rideau | ||
آلمانی | vorhang | ||
اسپانیایی | cortina | ||
ایتالیایی | tenda | ||
مرتبط | غربال، سرند، پرده سینما، صفحه تلویزیون، تور سیمی، دیوار، حاجب، مانع، جدار، غشاء، پوسته، پوست، میان پرده، نقاب، خمار، چشم بند، پناه، در پوش، تابوت محتوی مرده، حائل، پارچه ضخیم روی تابوت یا قبر، کرکره، شامه، پرده پای پرندگان، جبهه کلیسا، طبل، پرده گوش، طبل گوش، گوش میانی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پرده" در زبان فارسی به چندین معنا و کاربرد مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و نحوی مربوط به این کلمه اشاره میشود: 1. معنا و کاربرد:
2. نحوه نوشتار:
3. نکات نگارشی:
4. استفاده در ترکیبها:
5. جملات مثال:
رعایت این نکات میتواند به درک بهتر و استفادهی صحیح از کلمه "پرده" در زبان فارسی کمک کند. | ||
مثال برای واژه | مثال برای واژه (هوش مصنوعی) البته، در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "پرده" در جمله آورده شده است:
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید. | ||
واژه | پرده | ||
معادل ابجد | 211 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | parde | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | (پَ دِ) (اِ.) | ||
آواشناسی | parde | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پرده | ||
پخش صوت |
روپوش، پوشش، حجاب کلمه "پرده" در زبان فارسی به چندین معنا و کاربرد مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و نحوی مربوط به این کلمه اشاره میشود: رعایت این نکات میتواند به درک بهتر و استفادهی صحیح از کلمه "پرده" در زبان فارسی کمک کند. البته، در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "پرده" در جمله آورده شده است: اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، لطفاً بفرمایید.
1- پوشش، حجاب، ستر، غشا، غطاء
2- لايه
3- راه، گاه، مقام، نغمه، نوا
4- صحنه، نقش
5- تابلو
6- چادر، خرگاه، خيمه
7- اندرون، حرم، حرمسرا
screen, curtain, membrane, veil, blind, pall, window shade, patagium, tympan, tympanum
شاشة، ستار، حجاب، غربال، حاجز، شاشة التلفزيون، منخل، صيحة، ممثل سينمائي، ستر، عرض على الشاشة، غربل، صان، صور سينمائيا
perde
rideau
vorhang
cortina
tenda
غربال، سرند، پرده سینما، صفحه تلویزیون، تور سیمی، دیوار، حاجب، مانع، جدار، غشاء، پوسته، پوست، میان پرده، نقاب، خمار، چشم بند، پناه، در پوش، تابوت محتوی مرده، حائل، پارچه ضخیم روی تابوت یا قبر، کرکره، شامه، پرده پای پرندگان، جبهه کلیسا، طبل، پرده گوش، طبل گوش، گوش میانی1. معنا و کاربرد:
2. نحوه نوشتار:
3. نکات نگارشی:
4. استفاده در ترکیبها:
5. جملات مثال: