پنجه
licenseمعنی کلمه پنجه
معنی واژه پنجه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- برثن، چنگال، چنگول، مخلب 2- دست | ||
انگلیسی | claw, paw, toe, pitchfork, hand, fork, talon, fistula, five fingers, claws | ||
عربی | مخلب، مخالب، برثن، أصابع الإنسان، خدش، حك جلده | ||
ترکی | pençe | ||
فرانسوی | griffe | ||
آلمانی | klaue | ||
اسپانیایی | garra | ||
ایتالیایی | artiglio | ||
مرتبط | چنگ، ناخن، سرپنجه جانوران، سر چنگ، پا، جای پا، انگشت پای مهره داران، دو شاخه، شانه، طرف، عقربه، دسته، دست خط، سه شاخه، محل انشعاب، پاشنه پا، پاشنه، نای، ناسور، نی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "پنجه" در زبان فارسی به معنی انگشتان دست یا پا (به خصوص در مورد حیوانات) و همچنین به معنای "سوراخ" یا "خراش" نیز استفاده میشود. در زیر به برخی از قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این نکات میتوان از کلمه "پنجه" بهطور صحیح و مؤثر در نوشتارهای فارسی استفاده کرد. | ||
واژه | پنجه | ||
معادل ابجد | 60 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | panjah | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت) [مخففِ پنجاه] [قدیمی] | ||
مختصات | (پَ جِ) (اِ.) | ||
آواشناسی | panje | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پنجه | ||
پخش صوت |
پنج انگشت دست يا پا در انسان کلمه "پنجه" در زبان فارسی به معنی انگشتان دست یا پا (به خصوص در مورد حیوانات) و همچنین به معنای "سوراخ" یا "خراش" نیز استفاده میشود. در زیر به برخی از قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود: نوشتار صحیح: کلمه "پنجه" باید با املای صحیح نوشته شود. این کلمه بدون هیچ گونه تغییرات نگارشی خاصی در متون رسمی و غیررسمی استفاده میشود. جمعسازی: جمع این کلمه "پنجهها" است. در جملات میتوان از آن به صورت "دو پنجه" یا "پنجهها" استفاده کرد. کاربرد در جملات: ترکیبها و تشبیهات: این کلمه ممکن است در ترکیبهای مختلفی مانند "پنجهٔ پا"، "پنجهٔ دست" یا در تشبیهات استفاده شود. نکات نوشتاری: در متون رسمی بهتر است از نشانهگذاری درست استفاده شود. برای مثال، هنگام استفاده از "پنجهها" در یک جمله، فاصله و علامتگذاری صحیح را رعایت کنید. با رعایت این نکات میتوان از کلمه "پنجه" بهطور صحیح و مؤثر در نوشتارهای فارسی استفاده کرد.
1- برثن، چنگال، چنگول، مخلب
2- دست
claw, paw, toe, pitchfork, hand, fork, talon, fistula, five fingers, claws
مخلب، مخالب، برثن، أصابع الإنسان، خدش، حك جلده
pençe
griffe
klaue
garra
artiglio
چنگ، ناخن، سرپنجه جانوران، سر چنگ، پا، جای پا، انگشت پای مهره داران، دو شاخه، شانه، طرف، عقربه، دسته، دست خط، سه شاخه، محل انشعاب، پاشنه پا، پاشنه، نای، ناسور، نی