پی گرد کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه پی گرد کردن
معنی واژه پی گرد کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
عربی | تعقب، بحث، سعى، تابع، طارد، سلك، رافق، ناضل، مارس، نفذ، لاحق، واصل، طارد، تعقب، متابعة | ||
واژه | پی گرد کردن | ||
معادل ابجد | 510 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پی گرد کردن | ||
پخش صوت |
پيروي کردن تبعيت نمودن :
و نکرديم ما آن قبله که تو بودي بر آن
مگر ما بدانيم که پي گر ميکند رسول را
از آنکه بر گردد بر پي خود. دادند
و اگر بياري به آنان که ايشان را کتاب
بهر دليلي پي گرمي نکنند قبله ء تو
را و نه تو پيروي کني قبله ء ايشانرا.
تعقب، بحث، سعى، تابع، طارد، سلك، رافق، ناضل، مارس، نفذ، لاحق، واصل، طارد، تعقب، متابعة