گرد کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه گرد کردن
معنی واژه گرد کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | rounding, round, round off, agglomerate, conglobate, gather, globe, roll | ||
عربی | دور، تدور، دار، زار، طوق، قام بجولة، اكتمل، تقريب | ||
مرتبط | دور زدن، کامل کردن، بیخرده کردن، گرد کردن برشی، متراکم شدن، جمع کردن، انباشتن، گرد امدن، گلوله شدن، جمع شدن، اجتماع کردن، گرد اوری کردن، کروی کردن، غلتیدن، غلت خوردن، پیچیدن، غلتاندن، غلت دادن | ||
واژه | گرد کردن | ||
معادل ابجد | 498 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
مختصات | (گِ. کَ دَ) (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی گرد کردن | ||
پخش صوت |
فراهم آوردن، جمع کردن
rounding, round, round off, agglomerate, conglobate, gather, globe, roll
دور، تدور، دار، زار، طوق، قام بجولة، اكتمل، تقريب
دور زدن، کامل کردن، بیخرده کردن، گرد کردن برشی، متراکم شدن، جمع کردن، انباشتن، گرد امدن، گلوله شدن، جمع شدن، اجتماع کردن، گرد اوری کردن، کروی کردن، غلتیدن، غلت خوردن، پیچیدن، غلتاندن، غلت دادن