پیر دیر
licenseمعنی کلمه پیر دیر
معنی واژه پیر دیر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
عربی | في وقت متأخر من العمر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) عبارت «پیر دیر» در زبان فارسی به معنای فردی عالم و مجرب است که در دینی یا مذهبی نقش راهنمایی و رهبری دارد. این عبارت معمولاً در ادبیات فارسی و به ویژه در اشعار شاعران و نویسندگان بزرگ استفاده میشود. برای نگارش صحیح این کلمه و استفاده از آن در متن، این نکات را در نظر داشته باشید:
در نوشتار خود همواره بررس کنید که مفهوم و معنا به خوبی منتقل شود و نگارش شما از جنبههای دستوری و نگارشی صحیح باشد. | ||
واژه | پیر دیر | ||
معادل ابجد | 426 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پیر دیر | ||
پخش صوت |
-1 رهبان پير کشيش روحاني : عبارت «پیر دیر» در زبان فارسی به معنای فردی عالم و مجرب است که در دینی یا مذهبی نقش راهنمایی و رهبری دارد. این عبارت معمولاً در ادبیات فارسی و به ویژه در اشعار شاعران و نویسندگان بزرگ استفاده میشود. برای نگارش صحیح این کلمه و استفاده از آن در متن، این نکات را در نظر داشته باشید: استفاده صحیح از حروف: عبارت «پیر دیر» باید به صورت کامل و بدون کوتاهی نوشته شود. ترکیب «پیر» اشاره به سن و تجربه و «دیر» معمولاً به معنای صومعه یا مکان عبادت است. نقطهگذاری: در متن، برای تفکیک جملات یا عبارات، از نقطه، ویرگول و سایر علائم نگارشی استفاده کنید. به عنوان مثال: «پیر دیر، عالم و عارف بزرگی بود که همواره مورد احترام مریدانش قرار داشت.» مرتب کردن جملات: جملات باید به گونهای منظم و منطقی مرتب شوند تا مفهوم روشن و واضح باشد. به عنوان مثال: «پیر دیر در کلامش همواره از عشق و معرفت سخن میگفت.» استفاده از قالبهای ادبی مناسب: اگر قصد دارید از این عبارت در یک متن ادبی استفاده کنید، میتوانید از شعر، نثر موزون و دیگر قالبهای ادبی بهره ببرید. در نوشتار خود همواره بررس کنید که مفهوم و معنا به خوبی منتقل شود و نگارش شما از جنبههای دستوری و نگارشی صحیح باشد.
مغانرا خبر کرد و پيران دير
نديدم در آن انجمن روي خير.
(سعدي)
-2 قايد پيشوا. -3 سخت آزموده
بسيار مجرب : قلان پير دير است . يا پير
سالخورده (سالخورده) . پير کهن سال .
يا پير سغدي . -1 آلتي موسيقي در قديم
و ظاهرا شهرود (منسوب بابوحفص سغدي) :
نخستين شکستند بر خوان خمار
پس از بزم و رامش گرفتند کار.
شد از ناله آن پير سغدي بجوش
که نامش بخاري بر آرد خروش .
(گرشاسب نامه 271)
-2 شراب کهنه . يا پير سگ . -1 سگ
سالخورده . -2 دشنامي است پيران را.
يا پير سگ . دشنامي است پيران را.
يا پير ششم چرخ . (اسم) مشتري برجيس
اورمزد. يا پير صحبت . مرشد پير طريقت :
نخست موعظه ء پير صحبت اين حرف است
که از مصاحب نا جنس احتراز کنيدخ
(حافظ)
توضيحدر نسخ ديگر:پير ميفروش اين است .
يا پير صفه ء هفتم . (اسم) ستاره ء زحل
کيوان :
آنکه پير صفه ء هفتم سبکدل شد ز رشک
از وقار تو بر او چندان گران آمدست .
(سنائي)
يا پير طريقت . مرشد شيخ :
پير طريقت گفت : الهي خ عارف ترا بنور تو
ميداند... .يا پير غلام . -1 غلام پير
خدمتکار سالخورده . -2 کهتر سالخورده
برابر پادشاهان و بزرگان از خود بتواضع
بدين کلمه ياد کند.يا پير فلک . -1 فلک
کهن سال گيتي سالخورده . -2 (اسم)
زحل کيوان . يا پير کار. استاد کار
داناي کار :
کدو خوش بنزديک نرگس بکار
سفارش چه حاجت ک تويي پير کار.
(ظهوري)
يا پير کشته ء غوغا. عثمان ابن عفان .
يا پير کفتار . -1 کفتار پير و مسن .
-2 پيري پليد و بد. يا پير کفتار.
پيري پليد و بد. (غالبا زنان يکديگر را
بهنگام توهين خطاب کنند) . يا پير کله پز.
طباخي که سر بريان و پاچه پزد.
يا پير کنعان . يعقوب عليه السلام :
شنيده ام سخني خوش که پير کنعان گفت :
فراق يار نه آن ميکند که بتوان گفت .
(حافظ)
يا پير گير . -1 خطابي طنز آميز گبر و
زردشتي کهن سال را. -2 خطابي توهين آميز
کافر را (مطلقا) . يا پير گرگ .
-1 گرگ سالخورده گرگ مسن . -2 اصطلاحي است
ستايش آميز مردي آزموده مجرب و
گربز و دلير گرگ پير :
شنيدستي آن داستان بزرگ
که ارجاسب زد آن گو پير گرگ خ
(شا. لغ).
-3 دشنام گونه اي پيران آزموده و محيل را :
بيامد پس آن بيدرفش سترگ
پليدي سگي جادويي پير گرگ.
(دقيقي)
يا پير گرگ بغل زن . سقرلاط دوز :
همه عمر سر گشته گردون دويد
چنين پير گرگ بغل زن نديد.
(وحيد در وصف سقرلاط دوز)
ياپير مغان . -1 بزرگ مغان پيشواي
دين زردشتي . -2 رهبان دير. -3 ريش سفيد
ميکده پيرميفروش :
گفتم شراب و خرقه نه آيين مذهب است
گفت : اين عمل بمذهب پير مغان کنند.
(حافظ)
-4 رند.-5 پير طريقت.يا پير منحني نالان .
-1 سالخورده ء گوژ پشت زاري کننده . -2 چنگ
خميده .يا پير ميخانه . -1 پير ميکده :
پير ميخانه همي خواند معمايي دوش
از خط جام که فرجام چه خواهد بودن ک
(حافظ)
-2 پير طريقت.يا پير ميفروش. -1 پير خمار
سالخورده ء باده فروش . -2 پير ميکده :
دي پير ميفروش که ذکرش بخير باد خ
گفتا: شراب نوش و غم دل ببر زياد.
(حافظ)
-3 پير طريقت.يا پير ميکده . -1 پير ميفروش:
به پير ميکده گفتم که : چيست راه نجات ک
بخواست جام مي وگفت : عيب (راز) پوشيدن.
-2 پير طريقت . يا پير و استاد. مرشد کامل
و معلم : هر چه از پير و استاد ميدانست
بکار برد.
يا پير و پاتال پير پاتال پير پاتيل
پير پتال . پير . يا پير و پکر . رجوع
به هريک از اين دو شود. يا پير و پيغمبر.
مرشد و نبي : سوگند به پير و پيغمبر (قسم
مغلظ و شديد) . يا پير وجوان . شيخ وشاب
همه همگان قاطبتا :
همه مر گراييم پير و جوان
که مرگست چون شير و ما آهوان .
(شا. لغ.)
يا پير هافهافو هفهفو. پيري که دندانهاي
وي ريخته سخت پير. يا پير هشت خلد.
(اسم) رضوان فرشته ء موکل بر بهشت .
يا پير هفت فلک . (اسم) زحل کيوان .
في وقت متأخر من العمر