پیش آوریدن
licenseمعنی کلمه پیش آوریدن
معنی واژه پیش آوریدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | getting up | ||
عربی | قائم، الاستيقاظ | ||
واژه | پیش آوریدن | ||
معادل ابجد | 583 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پیش آوریدن | ||
پخش صوت |
برخيز و فرا آي و قدح پر کن و پيش آر
زان باده که تا بند شود زو شب تاري .
(فرخي)
-2 بحضور آوردن بخدمت آوردن :
سلاح آنچه يافته اند پيش بايد آوردن .
-3 ايجاد کردن احداث کردن :
چنين است کردار گردان سپهر
گهي درد پيش آورد گاه مهر .
(فردوسي)
-4 آغاز کردن شروع کردن :
کنون رزم کاموس پيش آوريم
ز دفتر بگفتار خويش آوريم .
(فردوسي)
-5 از حد معمول جلوتر آوردن چيزي را :
پيش آوردن شکم . -6 حاصل آوردن
نتيجه دادن :
چه چيز است کان ننگ پيش آورد
همان بد زگفتار خويش آورد.
(فردوسي)
-7 نصيب ساختن بهره مند کردن :
گهي راحت کند قسمت گهي رنج
گهي افلاس پيش آرد گهي گنج .
(نظامي)
-8 در نظر گرفتن توجه کردن به :
ورت آرزوي لذت حسي بشتابد
پيش آر زفرقان سخن آدم و حوا.
(ناصرخسرو)
يا پيش آوردن (پاسخ جواب ...)
پاسخ دادن عرض جواب :
چنين پاسخ آورد سودابه پيش
که من راست گويم بگفتار خويش .
(فردوسي)
يا پيش آوردن جنگ (کارزار رزم) .
مبادرت ورزيدن بجنگ شروع کردن رزم :
طليعه ء لشکر دمادم کنيد تا لشکرگاه
مخالفان اگر چنگ پيش آرد برنشينيم
و کار پيش گيريم . يا پيش آوردن سخن
(گفتار ...) . عرض کردن اظهار کردن
عرضه داشتن :
آنکه را کاين سخن شنيد ازش
باز پيش آر تا کند پژهش .
(رودکي)
يا پيش آوردن عذر (پوزش ...) .
تمهيد کردن عذر تقديم معذرت :
بدين کار پوزش چه پيش آورم ک
که دلشان بگفتار خويش آورم .
(فردوسي)
getting up
قائم، الاستيقاظ